لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
نمی توان باور کرد که این تصاویر واقعی هستند و این پروانه ها وجود دارند
این تصاویر توسط فوتوشاپ یا نرم افزارهای سه بعدی خلق نشده اند و حقیقی هستند. بال این پروانه ها شفاف و شیشه ایی است. این پروانه های فوق العاده زیبا از خانواده Danainae هستند و در مرکز امریکا زندگی می کنند. تصاویری که در این ایمیل مشاهده می کنید بیشتر شبیه تصاویر ساخته شده و غیرواقعی هستند ولی همگی توسط دوربین عکاسی و از موجودات زنده و حقیقی گرفته شده اند.
این پروانه های که Glasswinged Butterfly نام دارند از خانواده Danainae هستند که در مرکز قاره امریکا زندگی می کنند و در آن مکان به نام espejios (به معنی آیینه کوچک) شناخته می شود. این پروانه ها از شهد گیاهان تغذیه می کنند. ابعاد بال نیمه شفاف این پروانه ها حدود 5.6 در 6.1 سانتی متر است.
تاریخ : چهارشنبه 90/5/5 | 10:52 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
تاریخ : چهارشنبه 90/5/5 | 10:14 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
کارگران در ارتفاع چند هزار متری مشغول به کارند!


با وجود آنکه بعضی از مردم حتی جرات نمیکنند به نزدیکی یک لبه پرتگاه بیایند، این کارگران چینی در حال انجام یکی از خطرناکترین کارهای جهان هستند.



با وجود آنکه بعضی از مردم حتی جرات نمیکنند به نزدیکی یک لبه پرتگاه بیایند، این کارگران چینی در حال انجام یکی از خطرناکترین کارهای جهان هستند.این افراد تصمیم دارند، جادهای به پهنای 90 سانتیمتر در دیواره یک پرتگاه در ارتفاع چند هزار متری از سطح زمین بسازند. آنها امیدوارند بعد از ساختن این جاده، هزاران نفر از مردم برای تماشای مناظر زیبای این منطقه قدم روی این راه چوبی بگذارند و به این ترتیب درآمد خوبی نصیب سازندگان آن کنند.این راه چوبی روی کوههای شیفو در کشور چین ساخته میشود که زاویه آنها با زمین کاملا 90 درجه است و در هیچ جایی شما نمیتوانید سراشیبی یا گودالی در دیواره آن پیدا کنید.
تاکنون نزدیک به 3 کیلومتر از این مسیر ساخته شده است و بهزودی لقب بزرگترین مسیر گشت وگذار کشور چین را از آن خود خواهد کرد. اما سوالی که اینجا مطرح میشود، این است که چه کسی حاضر است برای تماشای مناظر اطراف، پا روی این مسیر چوبی و خطرناک بگذارد؟ درصورتی که فردی از روی پل سقوط کند، سرنوشتی جز مرگ در انتظار او نخواهد بود.
تاریخ : چهارشنبه 90/5/5 | 10:8 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
یاد بازیگر بزرگ و دوست داشتنی ما


یادآوری از خسرو شکیبایی زمان و مکان لازم ندارد و هر موقع که حرفی از او بزنیم، یادش را گرامی بداریم و از ماندگارترین نقش های سینمای ایران که او جان داد و بازی کرد یاد کنیم، جذاب است و خاطره انگیز.


یادآوری از خسرو شکیبایی زمان و مکان لازم ندارد و هر موقع که حرفی از او بزنیم، یادش را گرامی بداریم و از ماندگارترین نقش های سینمای ایران که او جان داد و بازی کرد یاد کنیم، جذاب است و خاطره انگیز. جایش خالی نیست، چون همیشه به یادش هستیم. او بزرگ بود و دوست داشتنش کار سختی نبود؛ پس دوست داریم و خواهیم داشت.
مروری بر زندگی و فعالیت های هنری خسرو شکیبایی
کودکی و نوجوانی
خسرو شکیبایی در 7 فروردین ماه سال 1323 در خیابان مولوی تهران به دنیا آمد. در شناسنامه نامش «خسرو» است ولی خانواده و نزدیکان او را «محمود» صدا میکردند. پدر خسرو سرگرد ارتش بود و وقتی او 14 ساله بود بر اثر سرطان از دنیا رفت. او قبل از اینکه وارد عرصه تئاتر شود، در حرفههایی چون خیاطی و کانالسازی وآسانسورسازی کار میکرد.
در 19 سالگی برای اولین بار روی صحنه تئاتر رفت و بعد از مدتی به عباس جوانمرد، معرفی و به صورت کاملا حرفهای بازیگر تئاتر شد. وی فارغ التحصیل بازیگری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و فعالیت هنری خود را از سال 1342 با بازیگری تئاتر آغاز کرد، 5 سال بعد یعنی در سال 1347 وارد حرفه? دوبلوری شد.
تئاتر
شکیبایی فعالیت هنری خود را از سال 1342 با بازیگری تئاتر آغاز کرد. در 19 سالگی برای اولین بار روی صحنه تئاتر رفت و بعد از مدتی به عباس جوانمرد، معرفی و به صورت کاملاً حرفهای بازیگر تئاتر شد. از جمله نمایشهایی که وی در آنها ایفای نقش نموده است، میتوان به سنگ و سرنا، همه پسران من، شب بیست و یکم و بیا تا گل بر افشانیم اشاره کرد. او چندین نمایش تلویزیونی مانند فیزیکدانها و هنگامه شیرین وصال را هم در کارنامه دارد. 5 سال پس از ورود به تئاتر، یعنی در سال 1347 وارد حرفه? دوبلوری شد و مدت کوتاهی نیز در زمینه دوبله به فعالیت پرداخت.
سینما
شکیبایی نخستین بار در سال 1353 در فیلم کوتاه و 16 میلیمتری «کتیبه» به کارگردانی فریبرز صالح مقابل دوربین رفت. در سال 1361 در حالی که مشغول بازی در نمایش «شب بیست و یکم» بود، مورد توجه مسعود کیمیایی قرار گرفت و با بازی در نقش کوتاهی در فیلم خط قرمز (مسعود کیمیایی-1361) به سینما آمد و تا سال 1368 نقش آفرینیهایی کرد. از جمله در فیلمهای دزد و نویسنده، ترن و رابطه خوب ظاهر شد. اما از بعد از بازی در فیلم هامون (داریوش مهرجویی-1368) بود که نام خسرو شکیبایی بر سر زبانها افتاد. او برای بازیش در همین فیلم از «هشتمین جشنواره فیلم فجر»، سیمرغ بلورین دریافت کرد و تحسین منتقدان و مردم را برانگیخت.
خسرو شکیبایی از سال 1368 به بعد، دیگر نتوانست از جلد حمید هامون بیرون بیاید و حمید هامون را در انواع اقسام لباسها و تیپهای مختلف تکرار کرد. اما تواناییهای انکار ناپذیرش را در چند فیلم به معرض نمایش گذاشت: بازی تاثیرگذار او در دو فضای کاملاً متفاوت در فیلم کیمیا و کاغذ بیخط.
او برای بازی در فیلم کیمیا (احمد رضا درویش-1373) بار دیگر برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول از سیزدهمین جشنواره فیلم فجر شد. او سومین سیمرغ خود را هم را برای بازی در نقش عادل مشرقی فیلم سالاد فصل (فریدون جیرانی) گرفت. از آخرین افتخارات شکیبایی هم دیپلم افتخار برای فیلم اتوبوس شب (کیومرث پوراحمد) بود. شکیبایی آخرین جایزهاش را از ششمین جشن ماهنامه «دنیای تصویر» برای بازی در فیلم «کاغذ بیخط» دریافت کرد.
پس از گذشت نزدیک به 22 سال از اولین حضورش در فیلم کیمیایی، در فیلم حکم (1383) باری دیگر در فیلم وی در کنار عزت الله انتظامی ایفای نقش کرد.
در 9 تیرماه 1387 در دومین جشن منتقدان سینمایی، جایزه یکی از برترین بازیگران سی سال سینمای پس از انقلاب را گرفت. او همچنین در بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر، بازیگر و گوینده تیزر جشنواره بود.
تلویزیون
شکیبایی در سال 1354، یعنی یک سال بعد از اولین حضور خود در فیلم کوتاه «کتیبه»، به دعوت محمد رضا اصلانی در سریال «سمک عیار» ایفای نقش کرد و پس از آن در سریالهایی چون لحظه، کوچک جنگلی، مدرس، روزی روزگاری، خانه سبز، کاکتوس، آواز مه، تفنگ سر پر و در کنار هم.
او در تلویزیون هم موفق بود. از همان زمان که در نقش «سید حسن مدرس» بازی کرد و آن مونولوگ طولانی معروفش را اجرا کرد. تا کارهای به یاد ماندنیای همچون روزی روزگاری، خانه سبز، کاکتوس، تفنگ سر پر و در کنار هم.
شکیبایی در چند فیلم تلویزیونی هم به ایفای نقش پرداخت. فیلم آخرین نقشآفرینی این هنرمند در فیلم تلویزیونی پیوند (سعید عالمزاده) و آخرین نمایش فیلمش، آشیانهای برای زندگی (حمید طالقانی) بود که به مناسبت روز پدر از تلویزیون پخش شد.
دکلمه
او علاوه بر هنرنمایی در نقش آفرینی سینما و تئاتر و تلویزیون، برخی از سرودههای فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، سید علی صالحی و محمدرضا عبدالملکیان را به صورت دکلمه اجرا کرده بود.
مرگ
شکیبایی در ساعت 4 صبح جمعه 28 تیرماه 1387 در سن 64 سالگی در اثر بیماری عارضه قلبی در بیمارستان پارسیان تهران درگذشت و در قطعه هنرمندان گورستان بهشت زهرا دفن شد. او مدتها از عارضه سرطان کبد رنج میبرد.
فیلمهای سینمائی:
خط قرمز (مسعود کیمیائی - 1361)
دادشاه (حبیب کاووش - 1362)
صاعقه (1364)
رابطه (پوران درخشنده - 1365)
دزد و نویسنده (کاظم معصومی - 1365)
ترن (امیر قویدل - 1366)
شکار (مجید جوانمرد - 1366)
هامون (داریوش مهرجوئی - 1368)
عبور از غبار (پوران درخشنده - 1368)
ابلیس (احمدرضا درویش - 1368)
جستجو در جزیره (مهدی صباغزاده - 1369)
سارا (داریوش مهرجوئی - 1371)
پرواز را بهخاطر بسپار (حمید رخشانی - 1371)
یکبار برای همیشه (سیروس الوند - 1371)
بلوف (ساموئل خاچیکیان - 1372)
کیمیا (احمدرضا درویش - 1373)
پری (داریوش مهرجوئی - 1373)
درد مشترک (یاسمین ملک نصر - 1373)
لژیون (سیدضیاءالدین دری - 1373)
سایه به سایه (علی ژکان - 1374)
خواهران غریب (کیومرث پوراحمد - 1374)
سرزمین خورشید (احمدرضا درویش - 1374)
عاشقانه (علیرضا داودنژاد - 1374)
روانی (داریوش فرهنگ - 1376)
زندگی (اصغر هاشمی - 1376)
دختردائی گمشده (داریوش مهرجوئی - 1377)
میکس (داریوش مهرجوئی - 1378)
دختری بهنام تندر (حمیدرضا آشتیانیپور - 1379)
کاغذ بیخط (ناصر تقوائی - 80/1379)
مزاحم (سیروس الوند - 1380)
اثیری (محمدعلی سجادی - 1380)
صبحانه برای دو نفر (مهدی صباغزاده، 1382)
ازدواج صورتی (منوچهر مصیری، 1383)
سالاد فصل (فریدون جیرانی، 1383)
حکم (مسعود کیمیائی، 1383)
ستارهها (فریدون جیرانی، 1384) عروسک فرنگی (فرهاد صبا، 1384)
چه کسی امیر را کشت؟ (مهدی کرمپور، 1385)
مجموعههای تلویزیونی:
مدرس
خانه سبز (مجموعه - بیژن بیرنگ، مسعود رسام - 1375)
کاکتوس (مجموعه سری اول - محمدرضا هنرمند - 1377)
تفنگ سرپر (مجموعه - امرالله احمدجو - 79/1378)
در کنار هم (مجموعه تلویزیونی - فتحعلی اویسی- 1381)
جشنواره فیلم فجر
• برنده سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر:
o بهترین بازیگر نقش اول مرد (هامون)، دوره 8 (مسابقه سینمای ایران) - سال 1368
o بهترین بازیگر نقش اول مرد (کیمیا)، دوره 13 (مسابقه سینمای ایران) - سال 1373
o بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (سالاد فصل)، دوره 23 (مسابقه سینمای ایران) - سال 1383
o دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد (اتوبوس شب)، دوره 25 (مسابقه سینمای ایران) - سال 1385
• نامزد سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر:
o بهترین بازیگر نقش اول مرد (یکبار برای همیشه)، دوره 11 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1371
o بهترین بازیگر نقش اول مرد (سایه به سایه)، دوره 15 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1375
o بهترین بازیگر نقش اول مرد (کاغذ بیخط)، دوره 20 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1380
مجله
• انتخاب به عنوان بازیگر ماندگارترین نقش تاریخ سینمای ایران برای بازی در نقش حمید هامون، شخصیت اصلی فیلم هامون (داریوش مهرجویی- 1369) - 1383 [11]
• نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از اولین جشن سینمای ایران (ماهنامه گزارش فیلم - 1370)، برای بازی در فیلم «ابلیس»
• برنده آهوی بلورین مردم برای بهترین بازیگر نقش اول مرد از سومین جشن سینمای ایران (ماهنامه گزارش فیلم - 1372)، به پاس بازی در فیلم «یک بار برای همیشه»
• نامزد دریافت آهوی بلورین مردم برای بهترین بازیگر نقش دوم مرد از سومین جشن سینمای ایران (ماهنامه گزارش فیلم - 1372)، برای بازی در فیلم «سارا»
• کسب رتبه دوم نظر سنجی ماهنامه گزارش فیلم (1373)، برای انتخاب بهترین بازیگران سینمای ایران
• نامزد دریافت آهوی بلورین مردم برای بهترین بازیگر نقش اول مرد از ششمین جشن سینمای ایران (ماهنامه گزارش فیلم - 1375)، برای بازی در فیلم «کیمیا»
• برنده آهوی بلورین مردم بازیگر برگزیده سینمای دفاع مقدس از ششمین جشن سینمای ایران (ماهنامه گزارش فیلم - 1375)، برای بازی در فیلم «کیمیا»
سایر
بازیگر نقش اول مرد سال:
o دومین بازیگر نقش اول مرد سال (کاغذ بیخط)، دوره 17 منتخب نویسندگان و منتقدان (بهترینهای سال) - سال 1381
o کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول مرد (چه کسی امیر را کشت؟)، دوره 10 جشن خانه سینما (مسابقه) - سال 1385
• بهترین بازیگر نقش اول مرد در اولین جشنواره سینما و زن (1374)، به پاس باز در فیلم «کیمیا»
* تیتر مطلب فوق اشاره به نام آخرین فیلم مرحوم شکیبایی دارد. ( چه کسی امیر را کشت)
منبع: سینمای ما
مروری بر زندگی و فعالیت های هنری خسرو شکیبایی
کودکی و نوجوانی
خسرو شکیبایی در 7 فروردین ماه سال 1323 در خیابان مولوی تهران به دنیا آمد. در شناسنامه نامش «خسرو» است ولی خانواده و نزدیکان او را «محمود» صدا میکردند. پدر خسرو سرگرد ارتش بود و وقتی او 14 ساله بود بر اثر سرطان از دنیا رفت. او قبل از اینکه وارد عرصه تئاتر شود، در حرفههایی چون خیاطی و کانالسازی وآسانسورسازی کار میکرد.
در 19 سالگی برای اولین بار روی صحنه تئاتر رفت و بعد از مدتی به عباس جوانمرد، معرفی و به صورت کاملا حرفهای بازیگر تئاتر شد. وی فارغ التحصیل بازیگری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و فعالیت هنری خود را از سال 1342 با بازیگری تئاتر آغاز کرد، 5 سال بعد یعنی در سال 1347 وارد حرفه? دوبلوری شد.
تئاتر
شکیبایی فعالیت هنری خود را از سال 1342 با بازیگری تئاتر آغاز کرد. در 19 سالگی برای اولین بار روی صحنه تئاتر رفت و بعد از مدتی به عباس جوانمرد، معرفی و به صورت کاملاً حرفهای بازیگر تئاتر شد. از جمله نمایشهایی که وی در آنها ایفای نقش نموده است، میتوان به سنگ و سرنا، همه پسران من، شب بیست و یکم و بیا تا گل بر افشانیم اشاره کرد. او چندین نمایش تلویزیونی مانند فیزیکدانها و هنگامه شیرین وصال را هم در کارنامه دارد. 5 سال پس از ورود به تئاتر، یعنی در سال 1347 وارد حرفه? دوبلوری شد و مدت کوتاهی نیز در زمینه دوبله به فعالیت پرداخت.
سینما
شکیبایی نخستین بار در سال 1353 در فیلم کوتاه و 16 میلیمتری «کتیبه» به کارگردانی فریبرز صالح مقابل دوربین رفت. در سال 1361 در حالی که مشغول بازی در نمایش «شب بیست و یکم» بود، مورد توجه مسعود کیمیایی قرار گرفت و با بازی در نقش کوتاهی در فیلم خط قرمز (مسعود کیمیایی-1361) به سینما آمد و تا سال 1368 نقش آفرینیهایی کرد. از جمله در فیلمهای دزد و نویسنده، ترن و رابطه خوب ظاهر شد. اما از بعد از بازی در فیلم هامون (داریوش مهرجویی-1368) بود که نام خسرو شکیبایی بر سر زبانها افتاد. او برای بازیش در همین فیلم از «هشتمین جشنواره فیلم فجر»، سیمرغ بلورین دریافت کرد و تحسین منتقدان و مردم را برانگیخت.
خسرو شکیبایی از سال 1368 به بعد، دیگر نتوانست از جلد حمید هامون بیرون بیاید و حمید هامون را در انواع اقسام لباسها و تیپهای مختلف تکرار کرد. اما تواناییهای انکار ناپذیرش را در چند فیلم به معرض نمایش گذاشت: بازی تاثیرگذار او در دو فضای کاملاً متفاوت در فیلم کیمیا و کاغذ بیخط.
او برای بازی در فیلم کیمیا (احمد رضا درویش-1373) بار دیگر برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول از سیزدهمین جشنواره فیلم فجر شد. او سومین سیمرغ خود را هم را برای بازی در نقش عادل مشرقی فیلم سالاد فصل (فریدون جیرانی) گرفت. از آخرین افتخارات شکیبایی هم دیپلم افتخار برای فیلم اتوبوس شب (کیومرث پوراحمد) بود. شکیبایی آخرین جایزهاش را از ششمین جشن ماهنامه «دنیای تصویر» برای بازی در فیلم «کاغذ بیخط» دریافت کرد.
پس از گذشت نزدیک به 22 سال از اولین حضورش در فیلم کیمیایی، در فیلم حکم (1383) باری دیگر در فیلم وی در کنار عزت الله انتظامی ایفای نقش کرد.
در 9 تیرماه 1387 در دومین جشن منتقدان سینمایی، جایزه یکی از برترین بازیگران سی سال سینمای پس از انقلاب را گرفت. او همچنین در بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر، بازیگر و گوینده تیزر جشنواره بود.
تلویزیون
شکیبایی در سال 1354، یعنی یک سال بعد از اولین حضور خود در فیلم کوتاه «کتیبه»، به دعوت محمد رضا اصلانی در سریال «سمک عیار» ایفای نقش کرد و پس از آن در سریالهایی چون لحظه، کوچک جنگلی، مدرس، روزی روزگاری، خانه سبز، کاکتوس، آواز مه، تفنگ سر پر و در کنار هم.
او در تلویزیون هم موفق بود. از همان زمان که در نقش «سید حسن مدرس» بازی کرد و آن مونولوگ طولانی معروفش را اجرا کرد. تا کارهای به یاد ماندنیای همچون روزی روزگاری، خانه سبز، کاکتوس، تفنگ سر پر و در کنار هم.
شکیبایی در چند فیلم تلویزیونی هم به ایفای نقش پرداخت. فیلم آخرین نقشآفرینی این هنرمند در فیلم تلویزیونی پیوند (سعید عالمزاده) و آخرین نمایش فیلمش، آشیانهای برای زندگی (حمید طالقانی) بود که به مناسبت روز پدر از تلویزیون پخش شد.
دکلمه
او علاوه بر هنرنمایی در نقش آفرینی سینما و تئاتر و تلویزیون، برخی از سرودههای فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، سید علی صالحی و محمدرضا عبدالملکیان را به صورت دکلمه اجرا کرده بود.
مرگ
شکیبایی در ساعت 4 صبح جمعه 28 تیرماه 1387 در سن 64 سالگی در اثر بیماری عارضه قلبی در بیمارستان پارسیان تهران درگذشت و در قطعه هنرمندان گورستان بهشت زهرا دفن شد. او مدتها از عارضه سرطان کبد رنج میبرد.
فیلمهای سینمائی:
خط قرمز (مسعود کیمیائی - 1361)
دادشاه (حبیب کاووش - 1362)
صاعقه (1364)
رابطه (پوران درخشنده - 1365)
دزد و نویسنده (کاظم معصومی - 1365)
ترن (امیر قویدل - 1366)
شکار (مجید جوانمرد - 1366)
هامون (داریوش مهرجوئی - 1368)
عبور از غبار (پوران درخشنده - 1368)
ابلیس (احمدرضا درویش - 1368)
جستجو در جزیره (مهدی صباغزاده - 1369)
سارا (داریوش مهرجوئی - 1371)
پرواز را بهخاطر بسپار (حمید رخشانی - 1371)
یکبار برای همیشه (سیروس الوند - 1371)
بلوف (ساموئل خاچیکیان - 1372)
کیمیا (احمدرضا درویش - 1373)
پری (داریوش مهرجوئی - 1373)
درد مشترک (یاسمین ملک نصر - 1373)
لژیون (سیدضیاءالدین دری - 1373)
سایه به سایه (علی ژکان - 1374)
خواهران غریب (کیومرث پوراحمد - 1374)
سرزمین خورشید (احمدرضا درویش - 1374)
عاشقانه (علیرضا داودنژاد - 1374)
روانی (داریوش فرهنگ - 1376)
زندگی (اصغر هاشمی - 1376)
دختردائی گمشده (داریوش مهرجوئی - 1377)
میکس (داریوش مهرجوئی - 1378)
دختری بهنام تندر (حمیدرضا آشتیانیپور - 1379)
کاغذ بیخط (ناصر تقوائی - 80/1379)
مزاحم (سیروس الوند - 1380)
اثیری (محمدعلی سجادی - 1380)
صبحانه برای دو نفر (مهدی صباغزاده، 1382)
ازدواج صورتی (منوچهر مصیری، 1383)
سالاد فصل (فریدون جیرانی، 1383)
حکم (مسعود کیمیائی، 1383)
ستارهها (فریدون جیرانی، 1384) عروسک فرنگی (فرهاد صبا، 1384)
چه کسی امیر را کشت؟ (مهدی کرمپور، 1385)
مجموعههای تلویزیونی:
مدرس
خانه سبز (مجموعه - بیژن بیرنگ، مسعود رسام - 1375)
کاکتوس (مجموعه سری اول - محمدرضا هنرمند - 1377)
تفنگ سرپر (مجموعه - امرالله احمدجو - 79/1378)
در کنار هم (مجموعه تلویزیونی - فتحعلی اویسی- 1381)
جشنواره فیلم فجر
• برنده سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر:
o بهترین بازیگر نقش اول مرد (هامون)، دوره 8 (مسابقه سینمای ایران) - سال 1368
o بهترین بازیگر نقش اول مرد (کیمیا)، دوره 13 (مسابقه سینمای ایران) - سال 1373
o بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (سالاد فصل)، دوره 23 (مسابقه سینمای ایران) - سال 1383
o دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد (اتوبوس شب)، دوره 25 (مسابقه سینمای ایران) - سال 1385
• نامزد سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر:
o بهترین بازیگر نقش اول مرد (یکبار برای همیشه)، دوره 11 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1371
o بهترین بازیگر نقش اول مرد (سایه به سایه)، دوره 15 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1375
o بهترین بازیگر نقش اول مرد (کاغذ بیخط)، دوره 20 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1380
مجله
• انتخاب به عنوان بازیگر ماندگارترین نقش تاریخ سینمای ایران برای بازی در نقش حمید هامون، شخصیت اصلی فیلم هامون (داریوش مهرجویی- 1369) - 1383 [11]
• نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از اولین جشن سینمای ایران (ماهنامه گزارش فیلم - 1370)، برای بازی در فیلم «ابلیس»
• برنده آهوی بلورین مردم برای بهترین بازیگر نقش اول مرد از سومین جشن سینمای ایران (ماهنامه گزارش فیلم - 1372)، به پاس بازی در فیلم «یک بار برای همیشه»
• نامزد دریافت آهوی بلورین مردم برای بهترین بازیگر نقش دوم مرد از سومین جشن سینمای ایران (ماهنامه گزارش فیلم - 1372)، برای بازی در فیلم «سارا»
• کسب رتبه دوم نظر سنجی ماهنامه گزارش فیلم (1373)، برای انتخاب بهترین بازیگران سینمای ایران
• نامزد دریافت آهوی بلورین مردم برای بهترین بازیگر نقش اول مرد از ششمین جشن سینمای ایران (ماهنامه گزارش فیلم - 1375)، برای بازی در فیلم «کیمیا»
• برنده آهوی بلورین مردم بازیگر برگزیده سینمای دفاع مقدس از ششمین جشن سینمای ایران (ماهنامه گزارش فیلم - 1375)، برای بازی در فیلم «کیمیا»
سایر
بازیگر نقش اول مرد سال:
o دومین بازیگر نقش اول مرد سال (کاغذ بیخط)، دوره 17 منتخب نویسندگان و منتقدان (بهترینهای سال) - سال 1381
o کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول مرد (چه کسی امیر را کشت؟)، دوره 10 جشن خانه سینما (مسابقه) - سال 1385
• بهترین بازیگر نقش اول مرد در اولین جشنواره سینما و زن (1374)، به پاس باز در فیلم «کیمیا»
* تیتر مطلب فوق اشاره به نام آخرین فیلم مرحوم شکیبایی دارد. ( چه کسی امیر را کشت)
منبع: سینمای ما
تاریخ : چهارشنبه 90/5/5 | 10:6 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()


رییسجمهور کشورمان در اجلاس روسای آموزش و پرورش کلیه مناطق کشور وعده داد که پنج شنبههای هر هفته نیز دستگاههای اداری تعطیل میشود.


رییسجمهور کشورمان در اجلاس روسای آموزش و پرورش کلیه مناطق کشور وعده داد که پنج شنبههای هر هفته نیز دستگاههای اداری تعطیل میشود.
احمدینژاد خبر داد: طی گزارشی که به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارایه شده است ایران جزو کشورهایی است که کمترین تعطیلی را دارد.
وی همچنین خواستار تغییر نام روزهای تعطیل از تعطیلات به نامی دیگر مانند «روز خانواده» شد.
رییسجمهور پس از سخنرانی خود به اعضای تیم دانشآموزی که در مسابقات جهانی دو و میدانی مقام اول را کسب کردند جوایزی اهدا کرد.
منبع: ایسنا
احمدینژاد خبر داد: طی گزارشی که به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارایه شده است ایران جزو کشورهایی است که کمترین تعطیلی را دارد.
وی همچنین خواستار تغییر نام روزهای تعطیل از تعطیلات به نامی دیگر مانند «روز خانواده» شد.
رییسجمهور پس از سخنرانی خود به اعضای تیم دانشآموزی که در مسابقات جهانی دو و میدانی مقام اول را کسب کردند جوایزی اهدا کرد.
منبع: ایسنا
تاریخ : چهارشنبه 90/5/5 | 10:3 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()


یک زن که توسط پزشکان مرده اعلام شده بود، در مراسم ختم خودش به هوش آمد و بعد از آنکه متوجه ماجرا شد، از شدت ترس دچار حمله قلبی شد و این بار واقعا جان خود را از دست داد.



یک زن که توسط پزشکان مرده اعلام شده بود، در مراسم ختم خودش به هوش آمد و بعد از آنکه متوجه ماجرا شد، از شدت ترس دچار حمله قلبی شد و این بار واقعا جان خود را از دست داد.
زمانی که وابستگان این زن در حال باز کردن در تابوت بودند، ناگهان مرده بیدار شد و وقتی خود را درون تابوت دید شروع به جیغ کشیدن کرد. در این زمان این زن 49 ساله که در کشور روسیه زندگی میکرد از شدت ترس دچار حمله قلبی شد و 12 دقیقه بعد از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داد.
همسر 51 ساله این زن که فاگیلی موکامتزیانوف نام دارد در این باره میگوید: «من بهشدت عصبانی هستم و از مقامات بیمارستان انتظار پاسخ روشن دارم. آنها اعلام کردند که همسر من جان خود را از دست داده، درحالیکه او زنده بوده و ما تصمیم داشتیم یک فرد زنده را به خاک بسپاریم. اگر آنها مرتکب این اشتباه نشده بودند، شاید الان همسر من زنده بود. در حال حاضر تحقیقات پلیس در این زمینه ادامه دارد.
تاریخ : چهارشنبه 90/5/5 | 9:58 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
حفاظت از پوست، مو، ناخن و مژهها


با تابش نورخورشید پوست دچار آسیبهای جدی میشود. به همین دلیل برای محافظت از پوست خود باید از محصولات مرغوب استفاده کنید...



- سرم آنتی شوت ایوروشه
از این سرم میتوان برای مبارزه با انواع ریزش مو استفاده کرد. در تهیه این محصول از ترکیبات ضروری و مهمی که برای رشد، محافظت و سلامت موها مورد نیازند، استفاده شده است. ویتامینهای گروه B، ویتامین PP، عصاره لوبیای سفید، عصاره Swertia، املاح معدنی نظیر کلسیم و پتاسیم و زینک از جمله این ترکیباتاند.
- شامپو آنتیشوت ایوروشه:
از این شامپو در کنار سرم آنتیشوت بهعنوان یک شوینده مناسب که حاوی ترکیبات ضروری است و تمامی احتیاجات ساقه مو را حین شستشو میتواند تامین کند، استفاده میشود. ترکیبات این شامپو همانند سرم آن است و میتوانید از این شامپو در کنار سرم هفتهای 3 بار استفاده کنید.
- شامپو ضدشوره کلیمبازول 150 هگور
این شامپو درمانی برای شورههای شدید است.حاوی 5/1 درصد کلیمبازول و اسید لاکتیک است. پس از کامل شدن درمان از شامپو کلیمبازول 50 بهعنوان درمان نگهدارنده استفاده کنید. شوره و خارش پوست سر را کاملا برطرف کرده و موها را نرم و درخشان میکند.
- شامپوضدشوره کلیمبازول 50هگور
درمان شورههای خفیف و درمان نگهدارنده پس از درمان حاد این شامپو حاوی 5/0 درصد کلیمبازول (که ترکیب ضد قارچ، ضدشوره و اسید لاکتیک) است و با آن شوره سر کاملا برطرف شده، موها نرم و درخشان میشوند و به آسانی میتوان آن را آرایش کرد.
کرم ضدترک بدن اسپا ایوروشه
این کرم جهت پیشگیری از ظهور ترکها و از بین بردن ترکهای صورتی، بنفش و قرمز پیشنهاد میشود. این کرم از ترکیبات تغذیهکننده مثل کره کاریته، ویتامین E گیاهی، روغن هسته انگور، روغن سویا و روغن آفتابگردان و رطوبترسان مثل عصاره افرا و ترکیبات بازسازیکننده مثل سیلیسیوم و ویتامین E گیاهی تشکیل شده است.
کرم لانگ وی سلولار گینو
- مرطوبکننده و بازگرداننده جوانی
این کرم با داشتن 56 عنصر ضروری فعال، موثر در حیات سلولی و مورد نیاز نوسازی و افزایش طول حیات سلولها، پوست را جوان میکند.
ترکیب 56 عنصر ضروری فعال و موثر در حیات سلولی حتی در بخش سوختگی بیمارستانها برای ترمیم بافت سوخته بکار برده میشود.
- کرم لانگ وی دور چشم گینو
قوام دهنده، ضدچروک و بر طرفکننده کبودی و پف دور چشم است و با تولید سلولهای جوان، چین و چروک دور چشم و پلکها را از بین میبرد. به سلول ها جوانی بخشیده، پلکها را صاف کرده و آثار خستگی پلک ها را از بین میبرد. پف دور چشم ها و کبودی آنها را نیز کاهش میدهد.
کرم لانگ وی دست گینو
- جوان کننده، ضدلک و نرمکننده دستها
این کرم با اثر بر فعالیتهای سلولی، پوست دست ها را جوان کرده و اثر ضدلک و ضدچروک نیز دارد. به پوست دستها هم لطافت و نرمی میبخشد. همچنین حاوی ویتامین B5 است که ناخنها را محکم میکند.
کرم دور چشم درمدن
- کرم دور چشم روز، ضدچروک، ضد لک و ضد کبودی با SPF50 +
این کرم دارای پنج عملکرد زیراست: ضدچروک، ضد تیرگی و کبودی، ضدلک و مرطوبکننده.
حاوی اسید هیالورونیک، ویتامین ث و اسید دی اوئیک است.
- کرم روز ضد چروک و ضد لک درمدن
این کرم مناسب پوستهای نرمال و چرب بوده و خواص محافظت در برابر اشعه آفتاب، ضدچروکی و آبرسانی قوی را با هم ارائه میدهد.
حاوی اسید هیالورونیک، اسید آزلائیک و اسید دی اوئیک است.
محلول نیل شیلد ماوالا
- استحکام بخش و محافظ ناخن ها
این محصول، شامل دو محلول است. محلول اول یک صفحه مشبک مستحکم را روی صفحه ناخن ایجاد کرده و محلول دوم این صفحه مشبک را صاف و یکدست میکند. ابتدا محلول شماره یک را به کار برده و پس از خشک شدن و ایجاد حالت مشبک، از محلول شماره دو استفاده کنید .
ژل کرم ترمیمکننده موهای شکننده و ضد موخورهSOS
این ژل خشکی بیش از حد موها را که موجب شکنندگی و آسیبدیدگی آنها میشود و اصطلاحاً به آن موخوره میگویند را از بین میبرد. نوک موها را بلافاصله نرم کرده و به تدریج فیبر موها را بازسازی میکند .پس از شستشوی سر مقداری از ژل را روی موهای نمدار یا خشک پخش کنید.
- شامپو تقویت کننده کراتین هگور
استحکامبخش و حجمدهنده موهای ضعیف، نرم و بیحالت، شکننده و آسیبدیده و حاوی 5/0 درصد عصاره کراتین است و ریشه و ساقه موها را تقویت میکند و باعث درخشش موها شده و حالت دادن و آرایش آن را تسهیل میکند.
- شامپو متعادلکننده رزماری هگور
این شامپو برای موهای نرمال مناسب بوده و حاوی 8/0 درصد عصاره رزماری است. باعث تحریک فولیکول های مو و افزایش رشد چشمگیر موها شده، فرآیند ریزش و خاکستری شدن موها را کند میکند. در نتیجه موها نرم و درخشان شده و آرایش دادن آنها آسان میشود.
محلول تقویت مژه ماوالا
این محلول موجب افزایش رشد و استحکام، افزایش سرعت رشد، طول و ضخامت مژهها میشود. هرشب با فرچه مخصوص از محل رویش مژه استفاده کنید. این محلول برای تقویت ابرو نیز موثر است.
تاریخ : چهارشنبه 90/5/5 | 9:55 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
همه آلودگی های همراه شما


محققان دریافتهاند که تلفنهای همراه 18 برابر بیشتر از مدفوع انسان حاوی باکتریهای ئیکولای و استافیلوکوک هستند. هر دو روز یک بار تلفن همراه خود را با یک ضدعفونیکننده تمیز کنید.



کیفدستی یکی از مهمترین وسایلی است که خانمها از آن برای حمل اشیاء مورد نیاز خود استفاده میکنند. کیف زنانه نهتنها جنبه مد و زیبایی دارد، بلکه فضای کیسهمانند و جیبهای آن برای قرار دادن وسایل گوناگون، بسیار کاربردی و مفید است. کیفهای زنانه اشکال، مدلها و اندازههای متنوعی دارند و با هر سلیقهای جور در میآیند. با این وجود حتی چیزی به سادگی یک کیف زنانه هم میتواند عامل انتقال باکتری و قارچ باشد. در ادامه با وسایلی که سلامتی شما را به خطر میاندازند، آشنا میشوید.
عینک طبی: لایههای آلودگی و دیگر ذراتی که روی عینک شما مینشینند، آن را کثیف و مستعد رشد باکتری میکنند. عینک خود را هر شب با استفاده از پارچه و یک محلول الکلی تمیز کنید.
برس: برسهای آرایشی و برس مو نیز به مرور زمان و پس از استفاده آلوده میشوند. سعی کنید تمام برسهای خود را پس از هر بار استفاده تمیز کنید، چون آنها عرق بدن و سلولهای مرده پوست را به خود جذب میکنند.
تلفن همراه: محققان دریافتهاند که تلفنهای همراه 18 برابر بیشتر از مدفوع انسان حاوی باکتریهای ئیکولای و استافیلوکوک هستند. هر دو روز یک بار تلفن همراه خود را با یک ضدعفونیکننده تمیز کنید.
پول: بله، بوی پول شما را مسموم نمیکند، اما شما که نمیدانید این سکهها و اسکناسها قبل از اینکه به دست شما برسند کجا بودهاند. بر اساس تحقیقاتی که بر روی پولهای تصادفا جمعآوری شده از دست فروشان، مغازهداران و عابران پیاده انجام شده، آنها به گونههای کشندهای از باکتریها آلوده هستند. این باکتریها میتوانند شما را به بیماریهای شدید و خطرناک گوارشی و تنفسی مبتلا کنند. بهترین راه این است که بعد از تماس با پول و قبل از صرف غذا دستهای خود را بشوئید.
لوازم آرایش: اگر لوازم آرایش شما در تماس با رطوبت باشند، به محیط رشد باکتریها تبدیل میشوند. این باکتریها در صورت تماس با پوست شما عفونت ایجاد میکنند. از لوازم آرایش خود بیشتر از 6 تا 8 ماه استفاده نکنید. رژلبهایی را که در یا سرپوش آنها شکسته است، دور بیندازید.
کیفدستی: شما کیف خود را هر جا که میروید با خودتان میبرید. زمین، پیشخوان مغازه، صندلی و دیگر سطوح همگی محیطهای رشد باکتری هستند که با کیف شما تماس پیدا میکنند. سعی کنید تا جایی که ممکن است کیف خود را روی سطوح تمیز بگذارید. هفتهای یک بار با استفاده از آب و مواد ضدعفونیکننده کیف خود را تمیز کنید.
کیفدستی چیزی است که آن را همهجا همراه خود میبرید و تقریبا عضوی از بدن شماست که کمک میکند تمام لوازم مورد نیازتان را با خود حمل کنید. با کمی توجه و مراقبت میتوانید از عفونتهایی که کیف شما مسبب آن است پیشگیری کنید.
تاریخ : چهارشنبه 90/5/5 | 9:52 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
می توانید رنگ چشمانتان را تغییر دهید


دست جراحان و طالبان زیبایی تهرانی به عنبیه چشم هم رسید. بر اساس عملی که جراحان یکی از بیمارستان های تهران مدعی انجام آن هستند، می توان عنبیه چشم را به رنگ دلخواه تغییر داد. حالامی توان گفت هیچ عضوی در صورت از دست زیبایی خواهان در امان نیست.


دست جراحان و طالبان زیبایی تهرانی به عنبیه چشم هم رسید. بر اساس عملی که جراحان یکی از بیمارستان های تهران مدعی انجام آن هستند، می توان عنبیه چشم را به رنگ دلخواه تغییر داد. حالامی توان گفت هیچ عضوی در صورت از دست زیبایی خواهان در امان نیست.
پیش از این، تغییر ظاهر دماغ، گونه، لب، چشم، ابرو، دندان، چانه و پیشانی به معجزه عمل های جراحی زیبایی ممکن بود، حالاو برای اولین بار در جهان آن هم در تهران این عضو حساس چشم را پزشکان برای شما با پرداخت مبلغی به رنگ دلخواه تان تغییر خواهند داد.
برای یافتن چند و چون انجام این عمل مسوولان بیمارستان حاضر به جوابگویی نیستند، اما در قالب یک متقاضی، اطلاعات قابل توجهی از منشی ردیف اطلاعاتی به دست می آید. او می گوید: «این لنزها دایمی و در سه رنگ آبی، سبز و طوسی موجود است. حدودا شش میلیون تومان هزینه عمل است. مصرف طبی ندارد و فقط جنبه زیبایی دارد. در روز اول پانسمان کامل، مراقبت و دارودرمانی تا چند هفته بعد از عمل نیز ادامه دارد. روزهای اول شاید با تاری دید همراه باشد.
البته برای انجام این عمل یک سری مقدمات باید صورت بگیرد، ازجمله معاینات قبل از عمل و اینکه تعهد داده شود مبنی بر اینکه مسوولیت عمل با خود مراجعه کننده است.» او در انتها می گوید: «وقت های ویزیت دکتر پنج ماهه است ولی برای انجام این عمل خاص می توانم زودترین زمان ویزیت، یعنی 10 تا 20 روزه را برای شما بگذارم.»
عمل تغییر رنگ عنبیه چشم به وسیله دستگاهی با نام «فمتولیزیک» انجام می شود، این دستگاه ساخت آمریکاست و به تازگی وارد ایران شده، یکی از پیشرفته ترین دستگاه های برش در چشم پزشکی محسوب می شود. جراح با استفاده از این دستگاه و نوعی لیزر با نام «فمتوسکند» شکافی روی عنبیه ایجاد کرده و لنز رنگی را در آن تعبیه می کند.
این لنزها دایمی است ولی با درخواست مراجعه کننده قابلیت برداشت دارد. بر اساس اطلاعات منابع خبری ما در این بیمارستان تاکنون در ایران دو نفر این عمل را انجام داده اند، یک مرد و یک زن. لیزر فمتوسکند علاوه بر این، کاربردهای متنوعی در چشم پزشکی دارد که شامل ایجاد انواع برش های قرنیه و لنز است. با استفاده از این نرم افزار می توان محل دقیق تابش پالس ها از نظر عمق و وسعت مورد نظر را نیز تعیین کرد.
با وجود اطلاعاتی که این بیمارستان در اختیار متقاضیان عمل تغییر رنگ عنبیه چشم قرار می دهد، نایب رییس انجمن چشم پزشکان ایران از عدم امکان تغییر رنگ عنبیه خبر می دهد.
دکتر مدرس زاده، نایب رییس انجمن چشم پزشکان ایران درباره عنبیه رنگی و عمل آن در ایران اظهار بی اطلاعی می کند و به شرق می گوید: این عمل یک بار در دنیا انجام شده و مطالعات دقیق تری روی آن انجام نگرفته است. برای بررسی این عمل و به اجرا گذاشتن آن باید فرم و پژوهش بیشتری انجام و در ژورنال های علمی دنیا مطرح شود، در ادامه اگر مورد تایید مرکزهای استاندارد CE اروپا و FDA آمریکا قرار گرفت، به پزشکان اجازه انجام آزمایشات بالینی داده می شود. اگر این مراحل طی نشود برای پزشک مسوولیت ایجاد می کند و در ادامه باید در دادگاه بررسی شود.
مدرس زاده تاکید می کند: «ما مطمئن هستیم در داخل ایران عمل عنبیه رنگی انجام نمی شود. برای انجام این عمل باید ابتدا وزارت بهداشت بررسی کند و از انجمن چشم پزشکان گزارش و نظر گرفته شود. تاکنون هم چنین موردی به ما ابلاغ نشده است.»
اما با این حال رنگ کردن عنبیه چشم به رنگ دلخواه خبری بود که خیلی سریع میان مشتاقان به لنزهای رنگی دهان به دهان چرخید. هر روزه تماس های زیادی با این بیمارستان برای تعیین وقت معاینه و انجام عمل صورت می گیرد. منشی های بیمارستان هم به سرعت آموزش دیدند که به مراجعه کنندگان در این زمینه اطلاعات دهند. کاتالوگ هایی هم در این باره تهیه و چاپ شده است که برای اطلاعات بیشتر به متقاضیان ارایه می شود. اما این کاتالوگ زمانی به شما داده می شود که پرسنل بیمارستان از نیت تان برای انجام عمل مطمئن شوند.
تمایل به تغییر رنگ چشم سابقه کمی ندارد، تولید لنزهای رنگی و ارایه آن در بازار هم پاسخی به همین میل بود. بسیاری با پرداخت مبلغ اندکی چشم خود را هر روز به رنگی در می آوردند، اما لنز گذاشتن دردسرهایی دارد، نگهداری و تمیز نگه داشتن آن، مدت زمان محدود استفاده از آن، عوارض جانبی و چندین مشکل دیگر، اما تغییر رنگ عنبیه هیچ کدام از این دردسر ها را ندارد، البته آن گونه که منشی این بیمارستان ادعا می کند.
از سویی دیگر و با وجود این ادعا که عمل تغییر رنگ عنبیه برای اولین بار در جهان انجام می شود بر اساس خبری که چندی پیش خبرگزاری فارس به نقل از شبکه بی.بی.سی عربی منتشر کرد «محمد شجاع» چشم پزشک سوری توانسته است رنگ چشم یک زن به نام «سلوی» را به صورت دایمی تغییر دهد. بنابراین گزارش تاکنون هیچ مشکل بینایی برای این زن جوان به وجود نیامده است.
اما با وجود این انجام این عمل بدون عوارض هم نیست، بر اساس اطلاعات به دست آمده عفونت و بالارفتن فشار چشم از اصلی ترین عوارض عمل تغییر رنگ دایمی عنبیه است. گلوکوم یا آب سیاه چشم، سبب تخریب عصب بینایی می شود که بر اثر بالارفتن فشار چشم به وجود می آید. این بیماری در آغاز هیچ علامتی ندارد، ولی می تواند در طول زمان به کاهش بینایی و در نهایت به نابینایی فرد منجر شود.
در این بیماری، عصب بینایی بر اثر افزایش فشار داخل چشم تحلیل می رود که البته گاهی ممکن است این اتفاق بدون افزایش فشار داخل چشم هم رخ بدهد. عفونت قرنیه نیز عمده ترین نگرانی در استفاده از لنزهای زیبایی است که به صورت موقت مورد استفاده قرار می گیرد. جنس لنز در روند ایجاد عفونت موثر است. لنزهای زیبایی بر اثر اختلال در اکسیژن رسانی به سطح قرنیه، باعث ایجاد عروق اضافی در چشم و از بین رفتن قرنیه طبیعی می شود. عفونت اگر به همه جای چشم سرایت کند ممکن است منجر به تخلیه آن شود.
منبع : مشرق
تاریخ : چهارشنبه 90/5/5 | 9:51 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
چند زرافه و چند شیر و یک امیـرعلـی!


«کنیا» جایی عجیب و غریب است؛ جایی در شرق آفریقا و بهشدت آفریقایی. 37 میلیون نفر جمعیت دارد. میشود هیجانانگیزترین سفر زندگی را به کنیا داشت و حسابی لذت برد.


«کنیا» جایی عجیب و غریب است؛ جایی در شرق آفریقا و بهشدت آفریقایی. 37 میلیون نفر جمعیت دارد که بیشتر آنها مسیحی هستند. میشود هیجانانگیزترین سفر زندگی را به کنیا داشت و حسابی لذت برد. این سفر در روزهای پایانی فروردین ماه امسال انجام شد و تجربه بینظیری بود. در این گزارش با بخشهایی از این تجربه بینظیر شریک میشوید.
«فرودگاه لعنتی... چرا اینقدر بزرگ است؟ آخر یک مملکت 11هزار کیلومتری چرا باید فرودگاهی به این بزرگی داشته باشد؟»
این مهمترین جملهای است که در این لحظههای دلهرهآور جاماندن از پرواز، در فرودگاه دوحه قطر به ذهنم میرسد، پروازم به نایروبی پایتخت کشور آفریقایی کنیا با «قطر ایرویز» و از طریق دوحه است و حالا تقریبا میتوانم بگویم که به دردسر افتادهام! پرواز از تهران ساعت 6:5 دقیقه صبح بود و قرار بود بعد از حدود 2 ساعت در ساعت 6:30 دقیقه به وقت محلی به دوحه برسم. در فرودگاه دوحه فقط یک ساعت وقت داشتم تا به بخش ترانزیت برسم و مراحل قانونی پرواز ساعت 7:30 دقیقه به نایروبی را انجام دهم. یک ساعت، فرصت نسبتا مناسبی است، به شرطی که... به شرطی که پرواز راس همان ساعت از تهران حرکت کند که نمیکند، هواپیما آنقدر تاخیر دارد که در تمام مدت پرواز قلب من در دهانم است که مبادا از پرواز بعدی جا بمانم. ساعت 7:5 دقیقه به فرودگاه دوحه میرسم، فقط 25 دقیقه وقت دارم. باید بروم و از همه جلو بزنم اما به شرطی که...
اما به شرطی که این اتوبوس لعنتی به بخش ترانزیت برسد. همین لحظههاست که مدام با خودم فکر میکنم چرا این کشور به این کوچکی باید فرودگاهی به این بزرگی داشته باشد؛ امتیازی که باید در منطقه مال ما بود و نیست.
آیا چمدانم به من میرسد؟
اتوبوس ساعت 7:20 دقیقه مرا در بخش ترانزیت پیاده میکند. در صف میروم و بلیتم را بالا میگیرم و از همه جلو میزنم. کسی چیزی نمیگوید یا اگر هم میگوید من نمیشنوم یا اگر هم بشنوم در این لحظه برایم مهم نیست؛ مهم این است که به پرواز برسم. باید به گیت 9 بروم. 7:25 دقیقه در گیت 9 هستم. آنها منتظر من هستند. همه مسافران در هواپیما نشستهاند و تنها من باقی ماندهام؛ از دور کارت پروازی که در تهران گرفتهام را به مامور قطر ایرویز نشان میدهم. با لهجه میپرسد: «منصور؟» میگویم: «یا»، میگوید: «عجله کن!» یک اتوبوس خالی منتظر من ایستاده. میرسم به اتوبوس. 7:30 دقیقه روی صندلی شماره 112 ایرباس نشستهام و نفسی به راحتی میکشم. کمربندم را که میبندم، هواپیما راه میافتد. دارم از خوششانسی خودم لذت میبرم و در رویاهایم تصور جاماندن از پرواز را به سخره میگیرم. میشود این دلخوشی را تا پایان پرواز 5ساعته به نایروبی ادامه داد، به شرطی که یکدفعه یک فکر آزاردهنده در ذهن آدم نیاید. نیمساعتی نگذشته است که چیزی ذهنم را مشغول میکند؛ بهخودم میگویم: «خب آدم خوششانس، تو دویدی و از همه جلوزدی، یک اتوبوس آماده هم منتظر تو بود و راس لحظه مقرر آمدی و نشستی روی صندلیات... اما بارت چی شد؟ چمدانی که در تهران تحویل دادی و قاعدتا در دوحه باید از آن هواپیما به این هواپیما منتقل شود چی؟ آیا آن هم توانسته خودش بدود؟»
زندگی شیرین میشود به شرطی که...
این فکر آزاردهنده را سعی میکنم با 2 چیز از ذهنم پاک کنم؛ اول با فکر اینکه لابد آنها خودشان فکر این را کردهاند و دوم با تماشای کارتون رابینهود که آن را از بین دهها انتخابی که برای تماشا در مانیتور روبهوی صندلی دارم، پیدا میکنم. در هواپیما همه رنگ آدمی هست. سیاه، سفید، زرد و...
تعداد هندیها زیاد است. بعدتر است که میفهمم چرا! تصور میکنم من تنها ایرانی پرواز باشم چون وقتی 5 ساعت بعد که در صف عبور از بخش گذرنامه ایستادهام، نوبت به من که میرسد مشکلات شروع میشود؛ سوال و جوابها، حتی در کنیا که در سالهای اخیر این همه از ایران کمک گرفته همچنان آزاردهنده است. افسر گذرنامه البته با احترام کامل میپرسد چطور شده به کنیا آمدهام و چند وقت قرار است بمانم و کجا میخواهم بروم و من سوالها را یکبه یک جواب میدهم. در نهایت میگوید: «مشکل خاصی نیست ولی باید به دفتر رئیس پلیس گذرنامه بروید و او فرم ورود شما را تائید کند.» این کار را میکنم، او هم پرسشهایی میکند و البته هیجان زده میشود که یک روزنامهنگار ایرانی برای تعطیلاتش به کنیا آمده. فرم را امضا کرده و برایم آرزوی داشتن اوقات خوشی را میکند. دوباره به صف برمیگردم. پلیس اولی متوجه آمدنم میشود و اشاره میکند که خارج از صف جلو بروم. 25 دلار برای صدور ویزا میگیرد و ویزای دستنویس کنیایی را میچسباند در گذرنامه من. زندگی دارد شیرین میشود به شرطیکه...
آدرس پیدا میکنم
زندگی شیرین است به شرطی که بتوانی چمدانت را روی ریل مربوطه پیدا کنی. میایستم و انتظار میکشم؛ انتظار میکشم... انتظار میکشم. آخرین چمدانها هم میآید و چمدان من در بین آنها نیست. حالا میفهمم نگرانیام بیهود نبوده. این هم یک تجربه جدید که یادم باشد هیچوقت در پروازهای ترانسفر، پروازی با فاصله کم نگیرم. آن هم وقتی مبدا پرواز فرودگاه نامنظم تهران است و مقصدش فرودگاه گل وگشاد دوحه.
عصبانی و فریادکشان سراغ بخش ترافیک قطر ایرویز میروم و ماجرا را میگویم. میگویند حتما با پرواز بعدی میآید و آدرس محل اقامتتان را بگویید، ما تا قبل از ساعت 8 شب، چمدان را تحویل میدهیم. پیشنهاد بدی نیست به شرطی که...
به شرطی که شما بدانید قرار است در کجا اقامت کنید. عادت من در انتخاب هتل، رفتن به مرکز شهر و پرسهزدن در خیابانها و پیداکردن یک هتل مناسب است و حالا باید یک آدرس مشخص بدهیم. حالا من اینجا هستم، وسط فرودگاه ویسون نایروبی، بدون هیچ نشان مشخصی و تنها با یک دست لباس که بر تنم است، همین! مجبور میشوم برای نخستینبار از همان فرودگاه یک هتل رزرو کنم که البته بهنظر گران میرسد اما به هر حال به داشتن یک نشانی مشخص میارزد. مسئول رزرواسیون که میفهمد مسلمانم، هتل Jamiat را معرفی میکند که در منطقه مسلماننشین نایروبی قرار دارد. میپرسم: «چه جور هتلی است؟» میگوید: «یک هتل بسیار مدرن که طبقه بالای یک مرکز خرید خیلی شیک است و اگر اهل خرید کردن باشید، چیزهای خوبی میتوانید آنجا پیدا کنید.» و کلی اطلاعات دیگر که قانعم کند هتل jamiat بهترین انتخاب برایم است و من هم قانع میشوم.
در انتظار امیرعلی
«جورج» نامی را هم صدا میکند که راننده تاکسی است و در مقابل گرفتن 20 دلار قرار میشود مرا به هتل برساند. او آدم خوشمشربی است و در راه کلی با هم حرف میزنیم و از او اطلاعات میگیرم اما وقتی حدود یک ساعت بعد در عبور از ترافیک وحشتناک ظهر نایروبی به هتل Jamiat میرسیم، شوکه میشوم. آن مرکز خرید خیلی شیک، چیزی است حداکثر در حد کت و شلوارفروشیهای بابهمایون. مغازههای کوچک و تنگ و تاریک که بنجلترین و جلفترین لباسهایی را دارند که فقط به درد بالماسکه یا حداکثر جشن هالووین میخورد؛ لباسهایی برای خنداندن یا ترساندن!
اما به هر حال همان اتاق نسبتا آرام در هتل، برای من خسته و عصبانی در حد یک خانه امن است. بهخصوص وقتی که میبینم، دستشوییاش شلنگ آب دارد!
ساعت 8 میشود و خبری از چمدان نیست، زنگ میزنم به شمارهای که برای پیگیری دادهاند. صدای ضبط شدهای میگوید تلفن خراب است. میروم سوپرمارکت و مسواک و خمیردندان میخرم که لااقل امشب بدون مسواک نمانم. ساعت از 9 هم میگذرد و چمدان نمیآید. بهنظر میرسد که امشب دیگر نباید منتظر چمدانم باشم اما به جای آن منتظر چیز دیگری میمانم؛ منتظر یک دوست که قرار است ساعت 10 همدیگر را ببینیم؛ «امیرعلی».
برای شکستن یخ رابطه، سر حرف را با مادر امیرعلی درباره هندوستان باز میکنم. با خوشحالی به او میگویم مدتی را در دهلی، آگرا و جیپور بودهام و منتظر میمانم تا هیجانزدگی او را ببینم و تجربههایمان را در دیدن هند با هم رد و بدل کنیم اما او سری به حسرت تکان میدهد و میگوید: «چه خوب... خوشبه حالت... من تا به حال هند را ندیدهام!» تیرم به سنگ میخورد
مهمان تازه وارد
5 روز پیش وقتی پای کامپیوتر دفتر کارم نشسته بودم و در یک چتروم yahoo، کلمه Kenya را تایپ کردم، اصلا تصور نمیکردم که کسی در آن لحظه پای کامپیوترش در کنیا نشسته باشد و این پیغام را بخواند اما چند دقیقه بعد پنجرهای باز شد و یک نفر گفت: hi. Live in nayrobi سلام کردم و اسمم را گفتم و اسمش را پرسیدم؛ انتظار داشتم اسم دخترانهای مثل ریتا یا مارتا یا اسم پسرانهای چون ریچارد و جان بشنوم چون میدانستم اسمگذاری آنها بهشدت تحتتاثیر فرهنگ انگلیسی است اما او در کمال تعجب گفت که اسمش «امیرعلی» است. متوجه تعجبم شد وقتی از او دوباره اسمش را پرسیدم.
امیرعلی یک کنیایی هندیالاصل و جزو اقلیت مسلمان این کشور بود. 4 نسل پیش اجدادش از هند به کنیا آمده بودند و چون به آنها خوشگذشته بود، در آنجا مانده بودند. حالا او داشت با من چت میکرد. چه چیزی آدمها را چنین به یکدیگر نزدیک میکند؟ چه اتفاقی میافتد که یک نفر در تهران با یک نفر در نایروبی در یک لحظه از جهان به هم میرسند و رفیق میشوند؟ تکنولوژی جای خود... لطف اینترنت درست... اما یک چیز دیگر هم هست که من نمیدانم.
بعدازظهر روزی که میرسم به شماره تلفنش زنگ میزنم و قرار میگذاریم. در آن شب پرستاره و بیچمدان درست ساعت 10 شب، در اتاق 210 هتل jamiat به صدا در میآید. غیراز امیرعلی چه کسی میتواند باشد؟ در را باز میکنم. 2 چشم درشت و درخشان در یک صورت به رنگ شکلات تلخ، نخستین چیزی است که توجهم را جلب میکند؛ امیرعلی یک صورت کاملا هندی دارد اما رنگ پوستش دقیقا شبیه آفریقاییهاست؛ یک ترکیب عجیب اما دلنشین. دست میدهیم و تنها مبل در اتاق را تعارفش میکنم. خودم مینشینم روی تخت؛ به هم نگاه میکنیم و دنبال حرف برای آغاز میگردیم. او پیشدستی میکند: «اینجا رو چطوری پیدا کردی؟» ماجرای نرسیدن چمدان و رزرو هتل در فرودگاه را برایش میگویم. یک فنجان چای میخوریم. میپرسد: «برنامهات چیست؟» میگویم: «دارم از گرسنگی میمیرم!» میگوید: «پس بزن بریم!» چند دقیقه دیگر در تویوتای قرمز رنگش مینشینیم و میرویم سراغ یک رستوران هندی.
بعدتر با امیرعلی هم کنیا را تجربه میکنم و هم هند را. او مهربانی کنیاییها و سرخوشی هندیها را یک جا دارد. در تمام روزهای کنیا، امیرعلی میشود یارغار عصرها، زودتر از محل کارش برمیگردد تا جای جای شهر را نشانم دهد. برای من حضور یک آدم محلی در این سطح از مهربانی واقعا غنیمت است. این رابطه چنان عمیق میشود که از روز پنجم به بعد به اصرار او مجبور میشوم در خانه آنها اقامت کنم. یک خانه کاملا هندی؛ با یک مادر مهربان و پدری که معمولا سرکار است. مادرش انگار الان از دل فیلم شعله در آمده است. با ساری و خالقرمزی روی پیشانی، لبخندی در سکوت که نیمی از صورتش را میپوشاند و نیم دیگرش با غم تاریخی زنهای هند پر میشود در خانه غذای هندی میخورند و تلویزیونشان کلیپهای هندی پخش میکند.
وقتی برای نخستینبار همگی دور میز مینشینیم، برای شکستن یخ رابطه، سر حرف را با مادر امیرعلی درباره هندوستان باز میکنم. با خوشحالی به او میگویم مدتی را در دهلی، آگرا و جیپور بودهام و منتظر میمانم تا هیجانزدگی او را ببینم و تجربههایمان را در دیدن هند با هم رد و بدل کنیم اما او سری به حسرت تکان میدهد و میگوید: «چه خوب... خوشبه حالت... من تا به حال هند را ندیدهام!» تیرم به سنگ میخورد اما تیرهای دیگر کارگر میافتد و من میشوم عضوی از خانواده 4 نفری آنها و البته شاید 5نفری چون باید به این مجموعه خدمتکاری را هم اضافه کرد که از صبح تا شب مشغول روفتن، پختن و شستن است؛ درست مثل فیلمهای هندی.
الو... الو...
دیدن آدمهای موبایل به دست در کنیا، باعث میشود آدم احساس دوری از وطن را نکند! هر کسی را میبینم گوشی به دست دارد حرف میزند. بهنظر میرسد اینجا، آدمها هر چه از طبقه فرودستتر هستند، میزان استفادهشان از موبایل بیشتر است و نمیدانم چه رازی است که هر وقت برای خرید به فروشگاهی میروم و زمان صحبت با فروشنده میرسد، بلافاصله موبایلش زنگ میزند. رقابت بین دو شرکت تلفن همراه aitel و safaricom باعث شده تا قیمت خدمات موبایل روز به روز پایین بیاید.
از یکی از هزاران مرکز خدمات موبایل یک سیمکارت میخرم به قیمت تقریبی هزار تومان و برایش هزار تومان هم اعتبار میگیرم. همه روزهای اقامتم را با تلفن صحبت میکنم و کلی هم sms بازی بین امیرعلی و دوستانش راه میاندازم اما تا روز آخر سفر اعتبارم تمام که نمیشود هیچ، نزدیک به 400 تومانش هم باقی میماند. البته این منهای تلفنهای چپ و راستی است که به تهران میزنم. آنها حسابشان فرق میکند. برای تلفنهایم به ایران به یک کافینت میروم که 2 تا کابین تلفن هم راه انداخته، تلفنزدن حتی از ایران هم راحتتر است. انگار که در خانه نشستهای؛ به همان سرعت ارتباط برقرار میشود. هر 5-4 دقیقهای که با ایران صحبت میکنم باید رقمی حدود 250تومان خودمان بپردازم. میارزد، نه؟
تاریخ : چهارشنبه 90/5/5 | 9:49 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید