سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
7 فایده یادداشت های روزانه
آیا شما در زندگی روزمره تان عادت به تهیه فهرست دارید؟ مثلا وقتی می خواهید برای خرید به سوپرمارکت بروید، فهرست چیزهایی که لازم است بخرید، یادداشت می کنید؟ حدود 75 درصد آمریکایی ها این کار را انجام می دهند.
 برترین ها به نقل از هفته نامه سلامت : آیا شما در زندگی روزمره تان عادت به تهیه فهرست دارید؟ مثلا وقتی می خواهید برای خرید به سوپرمارکت بروید، فهرست چیزهایی که لازم است بخرید، یادداشت می کنید؟ حدود 75 درصد آمریکایی ها این کار را انجام می دهند.

آنها نه تنها برای خرید از سوپرمارکت، بلکه برای انجام تمام کارهای شان از دنبال کردن اهداف بلندمدت گرفته تا ارزیابی زندگی شان و خیلی مقاصد دیگر، فهرست تهیه می کنند.

نتایج پژوهش های جدید نشان می دهد که نوشتن فهرست، می تواند از چند راه به سلامت ذهن و جسم کمک کند؛ از احساس رضایت بیشتر گرفته تا افزایش دفعات ورزش هفتگی. این مطلب دلایل کافی برای عادت کردن به این کار به شما می دهد.



1 – بر اوضاع مسلط خواهید شد: هربار که کاری را روی فهرستتان خط می زنید، حس می کنید یک گام به هدفتان نزدیک تر شده اید. دکتر لیوبومیرسکی، استاد روان شناسی دانشگاه کالیفرنیا، می گوید: «حتی وقتی به همه آنچه در فهرستمان نوشته ایم، عمل نمی کنیمن، باز هم این فهرست به ما در رسیدن به موقعیت کمک می کند».

هربار که چیزی را از روی فهرست امور خط می زنید، به خودتان یادآوری کنید که در حال پیشرفت هستید. این یادآوری، رضایت بخش و نیرودهنده است و به شما کمک می کند رو به جلو گام بردارید.

2 – مغزتان قوی تر می شود: اگر فهرست کارهایی را که باید انجام دهید، منظم و مرتب روی کاغذ بنویسید، استرس و آشفتگی ذهنی تان کاهش می یابد. دکتر لیوبومیرسکی می گوید: «شما می توانید حدود 7 تا 9 کار را در حافظه کاریتان جای دهید. وقتی سعی می کنید همه کارهای تان را به یاد بسپرید، به بخش های دیگر ذهنتان فشار می آورید، بخش هایی که انرژی شان باید صرف وظایف دیگر شود.»

وی می افزاید: «اگر کارهایی را که باید انجام دهید روی کاغذ بیاورید، ذهنتان را آزاد کرده اید. حال مغز شما می تواند وظایفتان را تحلیل و اولویت بندی و حتی کارهای اضافی را حذف کند، بنابراین احتمال اینکه گرفتن لباستان را از خشکشویی فراموش کنید، کمتر می شود!»

3 – درست تصمیم می گیرید: برای همه ما پیش می آید که گاهی هنگام تصمیم گیری فلج می شویم و نمی دانیم بین دو یا چند گزینه، کدام را انت خاب کنیم. در چنین شرایطی بهترین کار این است که مزایا و معایب هر موقعیت را روی کاغذ بنویسید. هر چیزی که به ذهنتان می آید، بنویسید؛ مهم نیست چقدر احتمال وقوع دارد، فقط چون دغدغه ذهنی تان است، باید نوشته شود. در پایان خواهید دید که همین فهرست به ظاهر بی نظم، به شما در تصمیم گیری کمک بسیاری می کند و راه هایی را پیش رویتان می گذارد که ممکن بود اصلا به ذهنتان نرسند.


4 – حالتان خوب می شود: همه آدم ها در زندگی روزهایی را تجربه می کنند که بی حوصله هستند، احساس غم می کنند و دست و دلشان به هیچ کاری نمی رود. حتی در این روزها هم نوشتن فهرست به کمکتان می آید؛ شادترین لحظه های زندگی تان را به یاد بیاورید و آنها را روی کاغذ بنویسید. مثلا روزی که اولین بار عاشق شدید یا کادوی خوبی گرفتید. سپس یکی از این لحظه ها را انتخاب کنید، چشم هایتان را ببندید و خودتان را در آن موقعیت تصور کنید. سعی کنید تصویری که می سازید، تا حد ممکن واقعی و ملموس باشد. نتایج یک پژوهش نشان می دهد کسانی که روزی 2 بار لحظه های خوش زندگی شان را به خاطر می آورند، بعد از گذشت یک هفته، احساس خوشبختی بیشتری می کنند. هرچه یادآوری این خاطرات روشن تر و ملموس تر باشد، نتیجه و اثر آن بهتر خواهد بود.

5 – انگیزه پیدا می کنید: داشتن فهرست باعث می شود زمانی که از تلاش خسته می شوید و تصمیم به ترک هدفتان می گیرید، بازهم به پیش رفتن ادامه دهید. نتایج یک پژوهش که در دانشگاه کالیفرنیا انجام شد، نشان داد کسانی که فهرستی از موفقیت های هر هفته خود تهیه می کردند، نتوانستند در هفته 80 دقیقه بیشتر از دیگران ورزش کنند. این شاید به این دلیل است که این گروه، هیجان بیشتری به زندگی حس می کردند و انگیزه بیشتری برای موفقیت داشتند هرچه باشد آنها قرار بود موفقیتشان را جایی ثبت کنند.

6 – به تعادل می رسید: نوشتن فهرستی از کارهایی که برایتان اولویت دارند، به شما کمک می کند از بین راه های درهم پیچیده زندگی، یک شاهراه پیدا کنید. وقتی فکر می کنید اولویت هایتان را گم کرده اید، فهرستی بنویسید و سعی کنید در آن کارهایی را بنویسید که با ا نجام آنها زندگی تان می توانست کامل تر بشود. وقتی نوشتن این فهرست تمام شد، آنچه نوشته اید مرور کنید و از خودتان بپرسید کدام یک از این کارها خوشبختی و رضایت طولانی تری را برای شما به ارمغان می آورند. حال بر حسب اولویت به آنها نمره بدهید.

7 – هر روز لذت می برید: زمانی که وقت و حوصله دارید، فهرستی از فعالیت هایی تهیه کنید که می توانند شما را خوشحال کنند. سعی کنید 100 کار را در فهرست خود بگنجانید. از قصه گفتن برای بچه ها گرفته تا خواندن یک کتاب. سعی کنید هر هفته یکی از این فعالیت های لذت بخش را انجام دهید.





تاریخ : دوشنبه 90/10/19 | 8:19 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
پدران و مادرانی که با فرزندان شان بازی نمی کنند بخوانند
بازی های کودکانه شاید زیباترین خاطرات همه ما از دوران کودکی باشد، خاطراتی که با بالارفتن سن، اگر جذابیت یادآوری شان برای ما بیشتر نشود، کمتر نیز نخواهد شد.
برترین ها به نقل از هفت صبح : بازی های کودکانه شاید زیباترین خاطرات همه ما از دوران کودکی باشد، خاطراتی که با بالارفتن سن، اگر جذابیت یادآوری شان برای ما بیشتر نشود، کمتر نیز نخواهد شد.

حاصل همه بازی هایی که در آن دوران انجام داده ایم، تنها چند خاطره خوش نخواهد بود که تنها با مرور آنها لبخندی روی لب های ما بنشیند یا آنها را در قالب داستان هایی کوتاه برای دیگران تعریف کنیم. امروز شاید مهم ترین نتیجه چنین بازی هایی تمرین نقش هایی باشد که یک فرد باید در دوران بزرگسالی برعهده بگیرد، نکته مهم دیگر کمکی است که چنین فعالیت هایی می تواند به رشد خلاقیت کودکان داشته باشد.


تمرین مهارت ها و نقض های اجتماعی، شناسایی خلاقیت ها و استعدادهای فردی اگرچه از بااهمیت ترین کارکردهای بازی کودکان هستند اما مشارکت والدین در این بازی ها نه تنها اثرات مثبت این موارد را افزایش می دهد بلکه موجب می شود تا ارتباط آنها و فرزند یا فرزندان شان تقویت و نکته های آموزشی با تاثیرگذاری بیشتری به این گروه سنی منتقل شود.

به زبان ساده تر بازی، نوعی آموزش غیررسمی است که در برخی مواقع تاثیر آن بیش از آموزش رسمی به عبارتی مدرسه ای است. براین اساس مشارکت والدین در بازی با کودکان خود از اهمیت بسیاری برخوردار خواهد بود. نخست اینکه از این طریق کودک، دانش و اطلاعات لازم را با راهنمایی والدین به دست می آورد ضمن اینکه با فرهنگ و هنجارهای اجتماعی آشنا می شود. باتوجه به این موارد بد نیست با نکاتی آشنا شوید.

شرکت پدر و مادر در بازی های کودکانه فرزندشان موجب استحکام بیشتر روابط والدین با کودک می شود. زیرا موجب می شود تا انها احساس نزدیکی بیشتری با بزرگ ترهای خود کنند، موضوعی که اثرات مطلوب آن تا پایان عمر با کودک خواهد بود و موجبات گرم شدن کانون خانواده و مستحکم شدن آن را فراهم می آورد.

یادتان باشد، مشارکت شما در بازی با فرزندتان بسیار بیش از حضور در دنیای کودکانه اوست، زیرا از این طریق می توانید به نکات تربیتی زیادی را به وی آموزش دهید. به زبان ساده تر همبازی شدن شما این موقعیت را برایتان به وجود می آورد که در خلال بازی به تربیت فرزند خود بپردازید و بهترین نتیجه را بگیرید.


علاوه بر این نقش تربیتی که ذکر شد، مشارکت در بازی با کودک شیوه مهمی برای پاسخگویی به نیازهای عاطفی و روانی فرزندان محسوب می شود. موضوعی که اهمیت آن کمتر از فراهم آوردن بستر مناسب برای آموزش به آنها نیست.

حال چگونه باید در بازی مشارکت داشت؟ آیا والدین باید خود بازی را انتخاب کنند یا  تصمیم گیری در این باره را برعهده کودک بگذارند؟ به گفته روان شناسان و کارشناسان آموزشی برای اینکه حضور پدر و مادر در بازی بیشترین اثرگذاری را داشته باشد، آنها تنها باید شرایط سالم برای بازی فرزند خود را فراهم آورند، بنابراین اجازه بدهند کودک با قدرت خلاقیت خود بازی را انتخاب و اداره کند. شما فقط همبازی هستید و نباید خواست خود را به دختر یا پسرتان تحمیل کنید.

وارد دنیای کودکانه فرزند خود شوید، تعداد سال هایی که در روزشمار عمرتان ورق خورده است را فراموش کنید و فقط همبازی باشید. هم ردیف با فرزندتان و همپای او در بازی، شاید و تلاش کنید، ضمن اینکه انتقال مفاهیم آموزشی به او را به خاطر داشته باشید.

شکوفاسازی استعدادهای کودکان یکی دیگر از نتایج مثبت بازی در این دوره سنی است و به دنبال آن، حضور والدین در کنار فرزندان می تواند به این امر جهت دهد، ضمن اینکه به شناخت بهتر آنها از توانایی های بالقوه کودک کمک می کند.

توجه داشته باشید، بازی هایی که نیاز به خلاقیت و ابتکار دارد نقش مهمی در شکوفاشدن توانایی و استعداد کودک داشته و می تواند راهنمایی باشد برای آموختن یک مهارت در دوران بزرگسالی. مهارتی که کودک توانایی آن را بیش از سایر موارد دارد.

بازی در کنار والدین و ایجاد این امکان که کودک خود برای نقش هایی که در بازی به عهده دارد تصمیم بگیرد، می تواند تمرینی باشد برای استقلال وی در دوران بزرگسالی، اینکه بتواند در موقعیت های حساس زندگی بهترین تصمیم را بگیرد. البته از این کارکرد نیز غافل نشوید، حضور پدر و مادر در بازی و مشارکت آنها می تواند مشورت گرفتن از افراد با تجربه و بزرگسال را نیز به کودک آموزش دهد. موضوعی که نباید از اهمیت آن غافل شد.

از نقشی که همبازی بودن والدین با فرزند خود در تربیت و جهت دادن به توانایی های کودک و همچنین ایجاد صمیمیت میان این دو نسل دارد بگذریم، باید گفت کودک می تواند در زمان بازی نقشی را که در زندگی آینده می تواند برعهده بگیرد تمرین کند. ضمن اینکه قادر خواهد بود علایق خود نسبت به حرفه و شغل ها را بررسی کند. در اینجا حضور پدر و مادر می تواند نقش زیادی در راهنمایی او و کسب اطلاعات درست داشته باشد.

بدون تردید همه ما در دوران کودکی نوعی بازی را تجربه کرده ایم که به آن «مهمان بازی یا خاله بازی» می گفتند، نوعی بازی که در آن دختران نقش مادر و پسرها نقش پدرخوانده را برعهده می گرفتند و در واقع به نوعی تمرین نقش زندگی می کردند. مادر خانواده وظیفه رسیدگی به امور خانه و فرزندان را برعهده می گرفت و پدر نان آوری و مسئولیت های مردانه را تمرین می کرد و با آن آشنا می شد.

در چنین مواردی حضور والدین می تواند، اطلاعات کامل از نقش موردنظر را به کودک بدهد. علاوه بر این ظاهرشدن در نقش پلیس، راننده، مغازه دار و نامه رسان نیز از شیوه هایی است که از طریق آن کودک با مهارت های بزرگسالی آشنا می شود. بنابراین اگر اطلاعات کاملی در هنگام بازی توسط فردی بزرگسال به او منتقل شود هم دانسته هایش افزایش پیدا می کند و هم می تواند علاقه خود به حرفه های گوناگون را محک بزند.


توجه داشته باشید که برخی از بازی ها خیالی هستند و در آن کودک با الهام گیری از تخیل خود، فیلم ها و کارتون هایی که می بیند، به بازی می پرازد. در اینجا نیز حضور والدین می تواند از بروز خاطرات برای کودک جلوگیری کند، ضمن اینکه شناخت کاملی از دنیای واقعی به او می دهد، اینکه برخی موارد تنها در کارتون ها معنا دارد و در دنیای بزرگسالی می تواند تهدیدی برای سلامت فرد باشد.

از بازی های تخیلی که بگذریم امروزه بازار بازی های فکری داغ است. مواردی که کودک را در دستیابی به رشد فکری و ذهنی یاری می کند و با رشد شناختی و فکری کودک ارتباط زیادی دارد. در چنین شرایطی نیز والدین می توانند از طریق همبازی شدن با کودک خود او را در دستیابی به این مهارت یاری کنند.

حال اگر تا به امروز از بازی با کودک خود طفره می رفتید یا به آن بی توجه بودید و خستگی را بهانه می کردید، پس از خواندن این سطرها می توانید در این باره تجدیدنظر نکنید تا همبازی فرزند خود باشید و هم او را در شناخت توانایی ها و استعدادهای بالقوه یاری کنید و هم رابطه عاطفی خود با کودک تان را تقویت کنید.





تاریخ : دوشنبه 90/10/19 | 8:6 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
نگاهی به آخرین ساخته وودی آلن
برای نویسنده‌ای که خلق داستان از مسیر تخیل میسر است چه چیزی ارزشمند‌تر از این می‌تواند باشد که آرزوی خیالی‌اش را به واقعی‌ترین شکل ممکن بیابد؟ در «نیمه شب در پاریس» "گیل"(اوئن ویلسون) به سادگی و بدون پیچیدگی به پاریس دهه 20 میلادی پا می‌گذارد.
برای نویسنده‌ای که خلق داستان از مسیر تخیل میسر است چه چیزی ارزشمند‌تر از این می‌تواند باشد که آرزوی خیالی‌اش را به واقعی‌ترین شکل ممکن بیابد؟ چه اینکه شاید هر داستانی برگرفته از واقعیت باشد اما بدون تردید محصول تخیل نویسنده‌اش است.

در «نیمه شب در پاریس» "گیل"(اوئن ویلسون) به سادگی و بدون پیچیدگی به پاریس دهه  20 میلادی پا می‌گذارد. فقط کافی‌ست نیمه شب هنگام نواخته‌شدن زنگ کلیسا در خیابان خاصی باشد تا ماشینی از عهد بوق او را سوار کند و ببرد به دهه‌ی به گمانِ او جادوییِ پاریس.




این سادگی در تمام لحظات فیلم جاری‌ست. از همان نماهای نخستین که با موسیقی آشنای ملایم‌اش گوشه‌های پاریس را نشان می‌دهد. "آلن" از پاریسی می‌گوید که زشتی‌ای در آن نیست. قرار هم نیست او از این‌ها بگوید. همان پاریس رویایی. همان پاریسی که می‌شود هر وقت در هر گوشه‌اش قدم زد و لذت برد.

شاید شما به این موضوع برخورده باشید که در حین خواندن کتاب یا مطلبی درباره هنرمندانی شاخص، به این پی ببرید که برخی از آنها بخشی از زندگی‌شان را در پاریس گذرانده‌اند و گذران اوقات در این شهر را مایه‌ی الهام بسیاری از کارهایشان دانسته‌اند.




پس عجیب نیست حالا که "وودی آلن" در نیویورک فیلم نمی‌سازد و در پایتخت‌های اروپایی دنیای فیلم‌هایش را بنا می‌نهد، وقتی به سمت پاریس می‌رود سراغ همین هنرمندان و ادیبان برود و قصه‌ی فیلمش را با استفاده از آویزه‌ی «پاریس؛ شهر مورد علاقه هنرمندان» روایت کند.

"گیل" به آسانی به دوران گذشته پا می‌گذارد و به هر طرف که رو می‌کند یکی از چهره‌های شاخص هنری و ادبی آن روزگار را می‌بیند. میزان شگفتی و چشمان گردشده‌اش از این وضعیت به همان سرعتی رخ می‌دهد که پذیرش این موضوع از سوی او.

 او با آن‌ها می‌نشیند و بحث می‌کند، می‌رقصد و می‌نوشد و شاید هرگز به ذهن‌مان هم خطور نکند که چطور ممکن است؟ و این همان نکته‌ی اساسی‌ای ‌است که فیلم‌ساز کهنه‌کاری چون "آلن" با آن همه اندوخته‌ی طلایی از پس آن بر می‌آید.




او لحن فیلمش را به خوبی می‌شناسد و برای شکل‌گیری آن به در و دیوار نمی‌زند. آن را به زور به خورد تماشاگرش نمی‌دهد و آرام و باوقار هر آنچه را که هست و باید باشد نمایش می‌دهد. زمانی که "گیل" شب اول پس از ملاقات با "همینگوی" از کافه خارج می‌شود و در بازگشت، آن کافه و در واقع آن دوران را نمی‌یابد بلافاصله به صبح روز بعد می‌رویم.

 و "گیل" با تحیری نه‌چندان زیاد سعی می‌کند ماجرا را برای نامزدش "اینز"(ریچل مک‌آدامز) توضیح دهد و نیز پس از خارج شدن "گیل"، "اینز" و مادرش از یک فروشگاه عتیقه‌فروشی به آنجا می‌رسیم که "گیل"، "اینز" را نیمه‌شب به آن خیابان آورده تا داستان سفر در زمانش را ثابت کند. در همین شب دوم، فیلم از مهمانی شام "گیل" و "اینز" با پدر و مادر "اینز" و بگومگو‌های احتمالی "گیل" و پدر "اینز" صرف‌نظر می‌کند.

 این دو مثال به این معناست که فیلم برای باورپذیری و اثرگذاری هرچه بیشتر ماجرای سراسر خیالی‌اش سراغ پراکنده‌گویی نمی‌رود و بر پایه‌ی همان لحن موفقش یک‌راست می‌رود سر اصل موضوع و زمانی که شاکله‌ی آن شکل گرفت نوبت افزودن مایه‌های دراماتیکی چون یک رابطه عاطفی با زنی از آن دوران و شناخت تازه می‌رسد.

"گیل" در گشت‌وگذار جادویی شبانه‌اش دلداده‌ی زیبارویی می‌شود که خود به پاریس قرن هجدهم علاقه دارد و این بستری‌ست تا "آلن" مایه‌های آشنای خرده‌ خیانت‌های زن‌و‌شوهری را در داستان فیلمش بگنجاند.

"گیل" و "اینز" در معرض هوای تازه‌ای قرار می‌گیرند که آنها را از پیوند عاطفی‌شان دور می‌کند. "اینز" واقعاً چه چیزی کم دارد؟ زیبایی و طروات از او می‌بارد. اما در مواجهه با دوستش "پل"(مایکل شین) کاملاً شیفته تظاهر متفرعنانه‌ و آداب همه‌چیزدانی او می‌شود.

 "پل" درباره هر چیزی نظر می‌دهد و همسر "پل" و "اینز" با علاقه و اطاعت تمام به او گوش می‌دهند و این "گیل" است که این‌طور نیست. آن جمله احمقانه "پل" را به یاد بیاورید که به "اینز" می‌گوید: "میخوای کتاب "گیل" رو بخونم و براش نقدش کنم؟" اما "اینز" نه تنها تعجب نمی‌کند که از این پیشنهاد استقبال هم می‌کند.

 در جایی از فیلم زمانی که این چهار نفر در یک گالری مشغول تماشای تابلوی نقاشی‌ای از "پیکاسو" هستند طبق معمول "پل" شروع به نظر دادن می‌کند اما "گیل" که به لطف سفرهای شبانه‌ی در زمانش به حقیقت آن تابلو آگاه است از در مخالفت می‌آید و توضیح‌های درست‌تر را می‌دهد. نگاه‌های عاقل اندر سفیه "اینز"، "پل" و همسرش به "گیل" است اما آن چه که در اینجا برجسته می‌شود میزان حماقت این سه نفر از دید ماست. یعنی "آلن" به سادگی و ظرافت به مفهوم مورد نظرش می‌رسد.




«نیمه شب در پاریس» شما را می‌خنداند اما نه از آن خنده‌های قاه‌قاه بلند که خنده‌هایی ظریف بر سر شوخی‌هایی دلنشین که در لحظات کاملاً مناسبی جاگذرای شده‌اند. "گیل" را وسط یک بحث جدی با سورئالیست‌هایی چون "سالوادور دالی" و "لوئیس بونوئل" به یاد بیاورید و علاقه مفرط "دالی" به کرگدن!

 یا ماجرای کارآگاه خصوصی‌ای که پدر "اینز" برای تعقیب "گیل" استخدام کرده بود درست زمانی که حضور کوتاه او از یادمان رفته بود با سر در آوردنش از بارگاهی باستانی به پایان می‌رسد. نمی‌دانم "ارنست همینگوی" نویسنده محبوب "وودی آلن" هست یا نه.

 اما میان چهره‌های شاخص ادبی و هنری‌ای که "آلن" آن‌ها را در پاریس دهه 20 میلادی گنجانده حضور او سنگین‌تر است و خصوصاً موضع‌گیری‌ها و واکنش‌های او که بر نوعی رفتار و گفتار صادقانه و شهامت تأکید دارد در مواجهه با پرسوناژ‌هایی که معمولاً در فیلم‌های "آلن" آن‌ها را به شخصیتِ خود او نسبت می‌دهند جالب است.(راستی اگر "اینگمار برگمانِ" جوان مدتی را در پاریس گذرانده بود "آلن" چگونه او را تصویر می‌کرد؟)

واقعاً پس از تماشای «نیمه شب در پاریس» سئوالاتی از قبیل اینکه آیا آن همه چهره‌ی متنوع فرهنگی در آن واحد در آن زمان در پاریس بوده‌اند یا آیا "گیل" باز هم این سفر را تجربه خواهد کرد یا نه اهمیتی ندارند و این از همان لحن تاثیرگذار فیلم برمی‌آید.

"گیل" که داستانش را درباره یک فروشگاه نوستالژیا یا عتیقه‌فروشی نوشته و پس از تجربه‌ی پرسه‌زنی در گذشته حالا نگاه تازه‌ای پیدا کرده و نه تنها از دلدار زیبارویش که از شگفت‌انگیزترین پاریس همه دوران هم می‌گذرد.

 نیمه‌شب زیر باران کنار رودخانه همراه یار تازه‌اش که سر در محصولات گذشته دارد قدم می‌‍زند و همان موسیقی ابتدایی فیلم دوباره شنیده می‌شود. "وودی آلن" پرانتز را می‌بندد و خدا می‌داند که میان این دو پرانتز چه‌ها که نمی‌شود گفت.

منبع: سینما نگار





تاریخ : دوشنبه 90/10/19 | 8:5 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
انیمیشن تهران 1500 به کارگردانی بهرام عظیمی، آخرین مراحل تولید را برای حضور در جشنواره سی‌ام فیلم فجر پشت سر می‌گذارد.
 انیمیشن تهران 1500 به کارگردانی بهرام عظیمی، آخرین مراحل تولید را برای حضور در جشنواره سی‌ام فیلم فجر پشت سر می‌گذارد.



چهره‌های شخصیت‌های این همایش شبیه صدا پیشگان آن طراحی شده‌است. مهران مدیری و هدیه تهرانی از جمله صدا پیشگان این انیمیشن هستند



حبیب رضایی در این انیمیشن صدا پیشگی شخصیتی را به‌ عهده دارد که ربات فروش است



صداپیشگی نقش راننده تاکسی جوان این انیمیشن هم بر عهده بهرام رادان است



در بین شخصیت‌‌های انیمیشن «تهران 1500» ، صدا پیشگی پیرمردی که فکر می‌کند هنرمند است به مهران مدیری رسیده‌است



هدیه تهرانی صداپیشگی زنی جوان به نام «نازی» را برعهده دارد



ماجرا‌های این انیمیشن در تهران سال 1500 می‌گذرد


منبع: خبرآنلاین

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir






تاریخ : دوشنبه 90/10/19 | 8:3 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
آنچه در ادامه می‌خوانیم معرفی 10 نمونه از بناها و مناطق تاریخی و باستانی خاورمیانه است که از آن‌ها به عنوان بزرگ‌ترین عجایب باستان نام برده شده است
 
آنچه در ادامه می‌خوانیم معرفی 10 نمونه از بناها و مناطق تاریخی و باستانی خاورمیانه است که از آن‌ها به عنوان بزرگ‌ترین عجایب باستان نام برده شده است:


بیت‌المقدس، فلسطین:


شهر بیت‌المقدس و مسجد‌الاقصی که محل معراج پیامبر عظیم‌الشان اسلام است، در بین ادیان مختلف اسلام،‌ مسیحیت و یهود از تقدس و احترام بسیار زیادی برخوردار است. با توجه به این اهمیت خیابان‌های منتهی به شهر، مختص ادیان متفاوت است و به همین دلیل به محله‌های مسلمانان، مسیحیان، ‌یهودیان و ارمنی‌ها تقسیم شده است. علاوه بر مسجدالاقصی،‌ بناها و اماکن مقدس دیگری نیز در بیت‌المقدس وجود دارند که مسجد قبه‌الصخره از مهم‌ترین آن‌ها به شمار می‌رود. این بنا که قدمت آن به قرن هفتم میلادی برمی‌گردد، مکانی مقدس چه برای مسلمانان و چه برای مسیحیان و یهودیان است.



تخت جمشید (پرسپولیس)، ایران:


تخت جمشید که زمان ساخت آن به قرن ششم پیش از میلاد برمی‌گردد، در 70 کیلومتری شهر شیراز، پایتخت امپراتوری عظیم هخامنشی، قرار دارد. تخت جمشید مجموعه‌ای مشتمل بر کاخ‌هایی مجلل بود که به دستور داریوش کبیر، پادشاه نخستین امپراتوری ایران، بنا شد و امروز پس از گذشت قرن‌ها و به رغم به آتش کشیده شدن به دست لشکریان اسکندر مقدونی، هنوز هم می‌توان نشانه‌هایی از شکوه گذشته آن را از ورای ستون‌ها، بناها و همچنین نماهای سنگی‌اش مشاهده کرد.



بعلبک، لبنان:


شهر بعلبک که «شهر خورشید» نیز نامیده می‌شود، در دره حاصلخیز «بکا»ی لبنان قرار دارد و یکی از سالم‌ترین ویرانه‌های رومی در منطقه خاورمیانه است. این شهر که وسعتی بسیار زیاد داشته و از نظر بزرگی رقیب روم باستان می‌شده، شهری زیارتی بوده و محل اجتماع زائران از سراسر امپراتوری روم برای عبادت خدایان به شمار می‌رفته است. امروزه بعلبک میزبان جشنواره‌های هنری گوناگون است که آن را به یک مرکز فرهنگی ویژه در لبنان تبدیل کرده است.



شیبام، یمن:


این شهر محصور که در قرن شانزدهم میلادی بنا شده و به دلیل معماری خاص و زیبایش از شهرت بسیاری نیز برخوردار است، به واسطه سازه‌های برج‌مانندی که در آن ساخته شده، «منهتن صحرا» نام گرفته است. این شهر از آن‌جا که محل مناسبی برای توقف کاروان‌های مهم و تجاری در دوران گذشته بوده و راه مواصلاتی به مناطق جنوبی شبه‌جزیره عربستان محسوب می‌شده، از رونق و شکوفایی بسیاری برخوردار بوده است.



کارناک، مصر:


کارناک که در نزدیکی الاقصر قرار دارد از بزرگ‌ترین مجموعه‌معابد مذهبی مصر باستان بوده و از صومعه‌ها، کوشک‌ها،‌ ستون‌ها و راهروهای متعددی برخوردار است. علاوه بر آن، معبد بزرگ آمون نیز در این مکان قرار دارد. وجود معبد آمون در این منطقه موجب می‌شد بسیاری از بناهای موجود در این شهر به او که مهم‌ترین الهه مصر باستان بود، تعلق گیرد. گفتنی است نام باستانی این شهر «ایپت ایسوت» یا «مقدس‌ترین اماکن» بوده و کارناک نام جدید آن است.



قلعه‌الحصن یا قلعه شوالیه‌ها، سوریه:


این قلعه که در قرن یازدهم میلادی بنا شده و قلعه جنجگویان جنگ‌های صلیبی به شمار می‌رفته، اول‌بار سکونتگاه کردها بوده و به همین سبب نام دیگر آن‌«حصن الاکراد» یا «قلعه کردها» است. این بنا تا سال 1270 پس از آن که به تصرف جنگجویان صلیبی در آمد چندین‌مرتبه بازسازی شد و اکنون نیز در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار دارد.



مدائن صالح، عربستان:


این منطقه که قدمت آن به پیش از ظهور اسلام می‌رسد، نخستین منطقه باستانی عربستان است که در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. اکثر ویرانه‌هایی که در این شهر تاریخی بر جای مانده، نشانه‌های اسرارآمیز تمدن «الانباط» است؛ تمدنی که تا هزار سال پیش در این سرزمین وجود داشت. شهر مدائن صالح، بزرگ‌ترین و جنوبی‌ترین سکونتگاه باستانی عربستان بوده است و شهر «پترا» که پایتخت یا مرکز آن بوده در 500 کیلومتری شمال اردن قرار دارد.



تروا، ترکیه:


شهر تروا، یکی از معروف‌ترین مناطق باستانی جهان است و قدمت سکونت در آن به عصر برنز بازمی‌گردد. شهر تروا در قرن‌های سیزدهم و دوازدهم پیش از میلاد از سوی جنگجویان اسپارتان و اخاییه یونان باستان مورد حملات متعددی قرار گرفت و نبرد مشهور تروا نیز در آن رخ داد.



کارتاژ، تونس:


فینیقی‌ها، شهر کارتاژ را در قرن نهم پیش از میلاد در خلیج تونس بنا کردند. علت این کار موقعیت استراتژیک این منطقه در امپراتوری بزرگ تجاری بود که اکثر نقاط مدیترانه را پوشش می‌داد. این شهر در سال 146 پیش از میلاد و در جنگ‌های سه‌گانه روم با قرطاجنی‌ها ویران شد اما شهر جدید کارتاژ پس از گذشت قرن‌ها، روی ویرانه‌های شهر نخست و با تبعیت از معماری رومی بار دیگر بنا شد.



بابل، عراق:


شهر بابل، مرکز بین‌النهرین باستان، به واسطه باغ‌های معلق خود که از عجایب دنیای باستان است، شهرتی فراوان یافته است. این شهر در زمان حکومت «نبوچادنزار دوم» شکوه و عظمت فراوانی داشت و امروز، ویرانه‌های آن که در 85 کیلومتری بغداد به چشم می‌خورد، تنها یادآور تاریخ غنی و عمیق این کشور است.



منبع: میراث آریا





تاریخ : دوشنبه 90/10/19 | 7:55 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
بازار خوراکی های داغ این روزها رونق گرفته است
هوا که سرد می شود بساط انواع بستنی ها و آبمیوه ها جمع می شود. بیشتر مغازه ها تغییر کاربری می دهند و ترجیح می دهند به هر نحوی شده آدم های گذری خیابان های شلوغ پایتخت را گرم کنند. بازار شغل های سرد و زمستانی این روزها حسابی داغ است.
برترین ها به نقل از هفت صبح: هوا که سرد می شود بساط انواع بستنی ها و آبمیوه ها جمع می شود. بیشتر مغازه ها تغییر کاربری می دهند و ترجیح می دهند به هر نحوی شده آدم های گذری خیابان های شلوغ پایتخت را گرم کنند. برای همین خیلی زود همه جای این شهر را بخار لبوهای داغ و باقالی و شیر کاکائو می گیرد و آدم ها با سرهای فرورفته در شال گردن، گوشه و کنار شهر می ایستند و از خوراکی های زمستانی لذت می برند. خوراکی هایی که قیمت زیادی ندارند اما چرخه پولی زیادی را در این فصل جا به جا می کنند. بازار شغل های سرد و زمستانی این روزها حسابی داغ است.

لبو دارم لبوی داغ

از عمر لبوی تازه روی چرخ های دستی سال ها می گذرد. قدیم ترها دلخوشی زمستان جوان ترهای شهر این بود که یک عصر سرد تعطیل بیرون بزنند و با رفقا یا نامزد یا دوستی قدیم، دم سینما لاله زار، شیرینی لای زرورق، پاپ کورن داغ داغ یا لبوی تازه از گاری چی پیر بخرند و با بلیت یک قرانی، بروند جدیدترین فیلم کلارک گیبل را تماشا کنند. آن موقع ها خبری از آیس پک و دکه ذرت مکزیکی و فست فودهای رنگارنگ نبود.


حالا شکل شهر خیلی عوض شده، آدم ها هم آدم های دیگری اند اما هنوز که هنوز است توی روزهای سرد، با دیدن لبو و باقالی تازه و فریاد گاری چی پیر که می گوید «لبو دارم لبوی داغ» برقی توی چشم ها می نشیند. در مرکز شهر و خیابان جنوبی تهران لبوفروشی رونق بهتری دارد. با این همه خیلی شبها می شود که این گاری چی ها فروش خوبی ندارند و مجبورند مقدار زیادی لبو را دور بریزند. حالا دیگر همه جای شهر نمی توانی از این لبوهای تازه پیدا کنی. باری همین است که این گاری چی های پیر درست مثل حاجی فیروز شب عید، کم یابند و دیدنشان تو را پرت می کند به روزهای سرد قدیمی شهر و فیلم های دهه 40.

لبو و باقالی دو هزار تومانی

از زمستان پارسال تا امسال، قیمت لبوها و باقالی های تازه دست فروش ها به طور عجیبی گران شده است. یک کاسله لبوی 500 تومانی شده دو هزار تومان و باقالی هزار تومانی هم قیمتش دوبرابر شده است. یکی از گاری چی ها درباره گرانی ناگهانی این خوراکی های زمستانی می گوید: «مواد اولیه خیلی گران شده است. قبلا چغندر کیلویی 700 تومان بود اما الان کیلویی 4500 تومان شده است. گلپری هم که روی باقالی می زنیم، کیلویی هفت هزار تومان شده، درحالی که قبلا کیلویی چهار هزار تومان بود. غیر از این کپسول گاز هم مصرف می کنیم که قیمت گاز از پارسال تا امسال دو برابر شده و گران شدن ظرف های یک بار مصرف هم که جای خود دارد. برای همین ما هم مجبور شدیم قیمت ها را بالا ببریم، چاره ای نداشتیم.»


چرا لبو؟

خیلی ها فکر می کنند که چغندر، قند بالایی دارد و خوردن آن در فصل سرما به یک عادت دیرینه بازمی گردد، درحالی که مطالعات نشان داده اند که این ماده غذایی فواید زیادی دارد. به طوری که در شب یلدای ایرانیان، لبوی داغ را به عنوان یکی از مواد غذایی ارزشمند می خوردند. در هر 100 گرم از لبو، 36 کالری انرژی وجود دارد. از طرف دیگر رنگ ارغوانی چغندر به دلیل وجود ترکیبی به نام بتاسیانین است که خاصیت ضدسرطانی دارد. فیبر بالایی هم که در این سبزی وجود دارد، کاهنده چربی خون شناخته شده است.

ذرتی که هیچ ربطی به مکزیک نداشت


شاید یکی از مدرن ترین و پرطرفدارترین خوراکی های این فصل ذرت مکزیکی باشد. خوراکی که هیچ ربطی هم به کشور مکزیک ندارد وص رفا به خاطر تندبودن این خوراکی به کشور مکزیک منسوب شده. یکی از کسانی که در این فصل سرد از اوضاع مشتری ها حسابی راضی است می گوید: این خوراکی از کشور تایلند وارد ایران شده و با ذائقه ایرانی هم خوب جور درمی آید. او درباره درآمد این خوراکی هم می گوید: اگر سرمایه اولیه که بیشتر مربوط به دستگاه پخت ذرت است وجود داشته باشد، در کل درآمد خوبی دارد. حتی با یک نگاه کلی هم می توان فهمید که وقتی 10 دقیقه نزدیک یکی از این دکه های پرطرفدار بایستی لااقل پنج تا شش نفر برای خریدن ذرت مکزکیی مراجعه می کنند. هزینه دستگاه پخت ذرت و سس و پنیز پیتزا هزینه چندانی ندارد. البته نباید اجاره های سنگین را هم نادیده گرفت. چراکه این دکه ها در مراکز خرید و خیابان های پررفت و آمد هزینه بالایی دارد. به گفته یکی از ذرت فروش ها به طور میانیگن روزانه 100 نفر ذرت می خرند که البته بسته به روزهای هفته، این تعداد مشتری متفاوت است. اکثرا هم شب ها و آخر هفته حسابی کار و بار سکه می شود.

منویی با نوشیدنی های داغ

همین آبمیوه فروشی های معروف این شهر مثل آبمیوه فروشی پالیزی و بقیه جاهای معروف علاوه بر اینکه همچنان معجون های معروف خودشان را می فروشند شیر کاکائو و شکلات داغ را هم به لیست نوشیدنی هایشان اضافه کردند. البته قیمت این نوشیدنی ها مناسب است و خرج زیادی هم برای خریدارها ندارد. در عوض یک نوشیدنی عالی است که می توان فارغ از هرگونه تجملات کافی شاپ ها و حتی گوشه خیابان هم به سادگی نوشید و گرم شد. فروشنده ها هم از این بخش فروش خود حسابی راضی هستند. چراکه یک لیوان شیرکاکائو که تا دو هزار تومان می فروشند هزینه مواد اولیه چندانی ندارد.

آش بر فراز بام تهران

بام تهران بروی و از آن ارتافع بالا شهر تهران را نگاه کنی و وسوسه نشوی تا یک کاسه آش داغ در این هوای سرد بخوری کار سختی است. خیلی از مکان های تفریحی مثل پارک ها و معمولا فضاهای باز شهری آش را می کنند یک پای ثابت خوراکی هایشان. انواع آش از شله قلمکار گرفته تا آش دوغ که مخصوص سرعین است، حالا در تهران طرفداران زیدای دارد. قیمت هر کاسه آش هم معمولا دو تا سه هزار تومان است و مشتری های زیادی دارد.

شاید حتی در جایی که آش فروخته شود دیگر جایی برای خوراکی های مدرن مثل ذرت مکزیکی و انواع ساندویچ های گرم نباشد. آش همچنان در این روزهای سرد با ذائقه ایرانی جورتر درمی آید. در هر صورت همین خوراکی های ساده در تهران و شهرهای بزرگ روزانه پول زیادی را بین خریداران و فروشنده ها جا به جا می کند. خیلی ها این شغل فصلی را انتخاب می کنند و گاهی برای تمام سالشان در همین چندماه پول جمع آوری می کنند. شغل هایی که شاید پرستیژ چندان بالایی نداشته باشد اما در این اوضاع کسادی بازار برای فروشندگان شان امیدوارکننده است تا جایی که به گفته یکی از گاری چی ها زمستان خودش برکت آورده است.

باقالی تازه بخوریم یا نخوریم؟

باقالی و بوی باقالی شما را یاد چی می اندازد؟ یاد باقالی های دوران بچگی که با پیله و تازه تازه پخته می شد؟ یا باقالی های خشکی که زمستان ها می پزند و بخارش توی سرمای زمستان عین نفس گرم می ماند؟ باقالی با آبغوره تازه و نمک از آن خوراکی هایی است که بوی خوشایندی برای خیلی ها ندارد، ولی به شدت در هوای سرد می چسبد.

باقالا از حدود 600 سال پیش از میلاد جزو رژیم غذایی مردم آسیا، مدیترانه و آفریقا بوده اما امروزه در اکثر نقاط دنیا پیدا می شود. این گیاه حاوی ماده ای به اسم فیتین است که ارزش غذایی بالایی دارد. باقالی غنی از کلسیم است و مردم شما ایران آن را بیشتر با غذاها به صورت خام مصرف می کنند. استفاده از باقالای خام در کشور چین و تایلند هم رواج دارد. در این کشورها مرسوم است که دانه باقالی را با کمی نمک در روغن تفت می دهند و مثل آجیل مصرف می کنند. البته کسانی که طرفدار پروپاقرص باقالی هستند، باید حواسشان به  مسومسیت های ناشی از آن هم باشد.

مسمومیت از نوع باقالی

خوردن باقالی در برخی از افراد نوعی مسمومیت ایجاد می کند که به آن فاویسم می گویند. در بعضی از موارد عوارض خیلی شدید و مهلکی ایجاد می کند و باعث تب، کم خونی، یرقان، اسهال، اختلالات روانی و ناراحتی های قلبی می شود. غیر از این باقالی اگر کهنه باشد برای همه افراد، می تواند مسومیت های بسیار خطرناکی ایجاد کند.





تاریخ : دوشنبه 90/10/19 | 7:54 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

رازداری ،کلید ارتباط موفق

 


 «کنترل زبان» در زندگی جایگاه مهمی دارد و به موضوعاتی چون: دروغ، غیبت، افتراء، لغو و بهتان و در بخشی هم به «رازداری» مربوط می شود. این موضوع در زندگی روزمره نیز بسیار مهم بوده و توانایی رازداری یک مهارت محسوب می شود

 

رازداری

 

توجه به اخلاق از اولین لحظات آغاز زندگی بشر تجلی نموده و اخلاق چون درّی ملاک تمایز انسان از سایر موجودات بوده است و تجلی گاه مقام آدمیت. اخلاق به عنوان یکی از نیازهای ضروری بشر همواره در درون او باقی است و با گذشت زمان و تغییر مکان از میان نمی رود. مانند: کمال طلبی، زیبایی دوستی، خدا جویی و ...تا آنجایی که پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «همانا من برای اتمام و آموزش کامل اخلاق مبعوث شدم.»(1)برای جلوگیری و حل و رفع مشکلات اخلاقی و اجتماعی و سازگاری و برخورد موثر و منطقی با موقعیت‌های گوناگون زندگی و تامین سلامت روانی و اجتماعی افراد جامعه بایستی به موضوعات آداب معاشرت و اخلاقیات جامعه توجه کافی داشت و با فرهنگ سازی و اطلاع رسانی افراد جامعه، از بروز ضد اخلاقیات جلوگیری نموده و در نتیجه جامعه ای خالی از هر گونه مفاسد اخلاقی و ... را به ارمغان آورد. در این بخش با توجه به موضوع راز داری بیانگر این مطلب می باشیم که حفظ اسرار از مواردی است که سلامت روانی و اجتماعی جامعه در گرو حفظ آن می باشد.

در زندگی فردی و اجتماعی انسان اموری وجود دارد که فاش شدن آنها و در نتیجه، آگاه شدن دیگران از آنها نه تنها منافع فرد را به خطر می‌اندازد و مخاطراتی برایش به همراه می‌آورد، بلکه ممکن است اشخاص مرتبط با وی را نیز متأثر کند. گاهی نیز فاش شدن این امور که از آنها به عنوان راز نام برده می‌شود، خود شخص را درگیر نمی‌کند و صرفاً روی دیگران تأثیر می‌گذارد. حفظ شدن ماهیت راز- یعنی پوشیده ماندن آن ـ نیازمند صفتی است که در انسان‌ها با نام رازداری شناخته می‌شود.

روان‌شناسان رازداری را مخفی کردن عمدی اطلاعات از دیگران تعریف کرده‌اند که دارای سه ویژگی اجتماعی بودن، آگاهانه بودن و فعالانه بودن است. از این تعریف چنین بر می‌آید که راز موضوعی است که حداقل یک‌نفر آگاهانه آن را از حداقل یک‌نفر دیگر پنهان ‌کند. بنابراین، رازداری پدیده‌ای اجتماعی است که به واسطه آن اطلاعات خاصی از عده‌ای از افراد پنهان می‌شود و تنها گروه خاصی از افراد می‌توانند از آن آگاه شوند. از طرفی، فرد رازدار آگاهانه در مورد فاش نکردن رازی که می‌داند تصمیم می‌گیرد. در نهایت، شخصی که از رازی آگاهی دارد برای پوشیده نگه داشتن آن تلاش‌هایی می‌کند که معمولاً در متن محیط‌های اجتماعی رخ می‌دهد. برخی از این تلاش‌ها که در حوزه عوامل بیرونی یا درونی فرد رخ می‌دهند، عبارتند از: پنهان کردن سرنخ‌ها، عوض کردن موضوع صحبت، اجتناب از رویارویی با افرادی که ممکن است موجب فاش شدن راز شوند، واپسرانی افکار واحساسات مربوط به راز، و غلبه بر میل به افشای راز.

روان‌شناسان رازها را به دو دسته تقسیم کرده‌اند: شخصی و مشترک. راز شخصی مطلبی است که فرد آن را از هر شخص دیگری پنهان می‌کند، اما راز مشترک مطلبی است که چند نفر از آن مطلعند اما آن را از دیگران مخفی می‌کنند.

روانشناسان چند عامل را به عنوان انگیزه و هدف فرد از رازداری شناسایی کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به محافظت، قدرت و کنترل، هویت و استقلال، اعتماد و صمیمیت، و نیاز به تعلق اشاره کرد

راز، به اقتضای حرمتش باید پنهان و پوشیده بماند و گرنه راز نمی شد. در این هیچ تردیدی نیست.

گفته اند: غلامی طَبَق سرپوشیده ای بر سر داشت و خاموش و بی صدا در راهی می رفت. یکی از افراد، در راه به او برخورد و پرسید: در این طَبَق چیست؟ غلام چیزی نگفت. آن شخص به اصرار پرسید تا بداند زیر آن سرپوش که روی طبق کشیده اند چیست؟ غلام گفت: فلانی! اگر قرار بود که همه افراد بدانند در طبق چیست، دیگر سرپوش روی آن نمی کشیدند!

رازهای درونی افراد نیز همین گونه است. اگر آن را به این و آن بگویید، از «راز» بودن، می افتد.

 

با مردم بیگانه مگو راز دل خویش         بیگانه، دل راز نگهدار ندارد

 


راز فاش شده، مثل یک زندانیِ گریخته از محبس است که بازگرداندنش به بازداشتگاه بسیار دشوار است.

تیری که از کمان رها گشت و گلوله ای که از سلاح شلیک شد، دیگر به کمان و سلاح برنمی گردد. «راز»، همان زندانی است، همان تیر و گلوله است و دهان، و سینه تو، همچون زندان. مانند چلّه کمان و مانند خشاب اسلحه، تا وقتی که رها نشده، مصون و پنهان است. همین که از چنگت گریخت و از تفنگت شلیک گشت، دیگر از اختیار تو بیرون رفته است. اگر تا آن لحظه، راز در گروگان تو بود، اینک تو در گرو آنی.

به تعبیر زیبای امیرالمؤمنین(ع):

«سِرُّکَ اَسیرُکَ، فَاِنْ اَفْشَیْتَهُ صِرْتَ اسیرَهُ»(2)

راز تو اسیر توست، اگر آشکارش ساختی، تو اسیر آن شده ای.

 


 

به قول سعدی:

خامشی به که ضمیر دل خویش     به کسی گویی و گویی که: مگوی

 

رازداری

 

راز فاش شده، مثل یک زندانی گریخته، یا گلوله رها شده است پس باید از فاش شدن راز، جلوگیری کرد. پس آنچه زمینه برخی کدورتها و گله ها میان افراد می شود، گاهی زمینه اش دست خودِ «صاحب سرّ» است که نمی تواند رازدار خویش باشد. راز را حتی به دوستان هم نباید گفت، اگر واقعا «راز» است و پنهان بودنش حتمی! چرا که همان دوستان صمیمی تو هم دوستان صمیمی دیگری دارند. همان افراد مورد اعتماد هم به کسان دیگری «اعتماد» دارند، آنان هم به «همه کس» نمی گویند، ولی به «بعضی» چطور؟ شاید!

باز هم به قول شاعر شیراز، سعدی حکیم:

«رازی که پنهان خواهی، با کسی در میان منه، اگر چه دوست مخلص باشد، که مر آن دوست را دوستانِ مخلص باشد!»(4)

 

نگهبانان راز، هر چه کمتر باشند، محفوظ تر است. برخلاف نگهداری از چیزهای دیگر که زیادی نگهبانان، آن را سالمتر نگاه می دارد. اسرار، هر چه صندوقهای متعددتر داشته باشد، ناامن تر و در معرض فاش شدن است. «کلّ سرٍّ جاوَزَ الأثنینِ شاعَ». هر رازی که از دو نفر فراتر رفت پخش خواهد شد.

افشای اسرار، نشانه ضعف نفس و سستی اراده است. به عکس، «کتمان راز» دلیل قوت روح و کرامت نفس است و ظرفیت شایسته و بایسته یک انسان را می رساند.

حفظ اسرار را باید از خدا آموخت. خداوند بیش و پیش از هر کس، از اعمال و حالات و رفتار و عیوب و گناهان بندگانش باخبر است، اما ... حلم و بردباری و پرده پوشی و رازداری او بیش از همه است. اگر خداوند، کارهای پشت پرده و پنهانی بندگانش را افشا کند، آیا کسی با کسی دوست می شود؟ اگر خداوند، «آن کارهای دیگرِ» مردم را رو کند، برای چه کسی آبرو و حیثیّتی باقی می ماند؟ خداوند، کریم است و آبروداری و خطاپوشی می کند و زشتکاریهای پنهانی مردم را فاش نمی سازد، و گرنه کیست که در برابر افشاگریهایش بتواند تاب آورد؟

این همان است که در دعای کمیل می خوانیم: «وَ لا تَفْضَحْنی بِخفیِّ مَآ اطّلَعْتَ علیه مِن سِرّی ...»

باری ... «امانت»، تنها در باز پس دادن فرش همسایه یا مراقبت از گلدانهای او نیست.

«آبرو» از هر سرمایه ای بالاتر است و با رازداری می توان «آبروداری» کرد. کسی که از عیب پنهان و راز مخفی کسی مطلع می شود و آن را در بوق و کرنا می کند، گناهکار است و مدیون حق مردم. تعجب است که گاهی رازهای خصوصی بعضی خانواده ها زبان به زبان نقل می شود و صغیر و کبیر از آن آگاهند!

حضرت رضا(ع) در حدیثی فرموده است: مؤمن، هرگز مؤمن راستین نخواهد بود مگر آنکه سه خصلت داشته باشد: سنتی از پروردگار، سنتی از پیامبر و سنتی از ولیّ خدا. آنگاه سنت و روشی را که مؤمن باید از خدا آموخته و به کار بندد، «رازداری» معرفی می کند: «وَ امّا السُنَّةُ مِنْ رَبّهِ کِتمانُ سِرِّهِ»(5)

اگر حرفی را از کسی شنیدی که راضی به نقل آن برای دیگری نبود، نقل آن گناه است. اگر بیان یک راز، آبروی خانواده ای را به خطر اندازد، فردای قیامت مسؤولیت دارد و پاسخ گفتن به آن بسیار دشوار است.

مگر «خون»، عامل بقای انسان نیست؟ و اگر خون از بدن برود، جان هم پر می کشد. اسرار هم همین حکم را دارد
 

انگیزه فاش ساختن راز در حکمتهای بلند بزرگان آمده است: «صدور الاحرار، قبور الاسرار». سینه های آزادمردان، گور رازهاست. باید دلی پاک و ایمانی محکم و اراده ای استوار داشت، تا به افشای راز این و آن نپرداخت. اگر انسان بتواند هر چه کمتر از اسرار مردم مطلع باشد، بهتر است و احتمال فاش کردن آن هم کمتر.

راهها و مسیرهایی که انسان را در جریان «اطلاعات» و «اسرار» قرار می دهد، اینهاست

«پرحرفی» از لابه لای پرحرفیهای انسان، بسیاری از «اسرار مگو» از زبان می پرد. درمانش نیز کم حرفی است.

رازداری

 

 «خودنمایی»


این خصیصه، بیشترین ضربه ها را می زند. یعنی وانمود کردن اینکه انسان در جریان است و با «بالا»ها ارتباط دارد و اخبار دست اول را می داند یا آدم مهمی است، سبب می شود خیلی از اسرار را (چه شخصی و چه مربوط به نظام) باز بگوید.

«دوستی»  آنان که روی رفاقت و صمیمیت، اسرار محرمانه را می گویند و به عواقب آن بی توجهند، گاهی دوستانه دشمنی می کنند!

«وسایل ارتباط جمعی» گاهی آنچه از طریق رسانه ها، بی سیم، تلفن، جراید، عکس و فیلم، نامه، حرفهای عادی مردم کوچه و بازار و در مجالس و محافل مطرح می شود، رازها را فاش می سازد. و ... برخی علتها و راههای دیگر.

چه ژرف و زیباست این کلام حضرت صادق(ع):

«سِرُّکَ مِنْ دَمِکَ فلا یَجرینَّ مِنْ غیرِ اَوداجِک»(6)

راز تو از خون تو است، پس نباید جز در رگهای خودت جاری شود!

 


و مگر «خون»، عامل بقای انسان نیست؟ و اگر خون از بدن برود، جان هم پر می کشد. اسرار هم همین حکم را دارد.

باری ... باید زبان را در حفظ راز، یاری کرد. راز، امانت است. در حفظ آن باید کوشید. چه بسا اختلافها و کدورتهایی که ریشه در افشای اسرار این و آن دارد.

پی نوشت ها:

1-انما بعث لا تمم مکارم الاخلاق

2ـ غررالحکم، آمدی، ج1، ص437

3- گلستان سعدی، باب هشتم، آداب صحبت

4- همان

5- میزان الحکمه، ج4، ص426

6- بحارالانوار، ج72، ص71

م:تبیان

 

ای سلیم! آب ز سرچشمه ببند    که چو پرشد، نتوان بست به جوی(3)

  






تاریخ : یکشنبه 90/10/18 | 7:36 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

 

حجت الاسلام شهاب مرادی با اشاره به ارائه برخی از خدمات مشاوره‌ای با رویکرد سکولار در کشور گفت: خانواده‌ها در انتخاب مشاور دقت کنند چرا که اعتقادات مذهبی جوانان در برخی جلسات مشاوره به تمسخر گرفته می‌شود و برخی رفتارهای نادرست مانند ارتباط با جنس مخالف به آنها توصیه می‌شود.     


حجت الاسلام  شهاب مرادی در‌خصوص ارائه مطالبی بر خلاف ارزش‌های دینی در برخی از جلسات مشاوره‌ خانواده در کشور اظهار داشت: مشاوره باید افراد را به سمتی هدایت کند که علاوه بر تأمین سلامت روانی سعادت اخروی آنها نیز تأمین شود و نیل به این هدف علاوه بر دانش و مهارت نیازمند روحیه و رویکرد دینی است و با نگاه سکولار ممکن نیست.

وی افزود: ایمان و نشاط از اجزاء یک زندگی پویا و سالم است. آخرت محصول دنیاست، و از شاخص‌های حیات طیبه سرور، نشاط و شادابی است.

این صاحب‌نظر حوزه خانواده با بیان اینکه طلاق یکی از مهمترین مسئله در خانواده‌ها و از آسیب‌های جدی و نگران کننده است، گفت: تنوع و گستردگی مسائل خانواده مورد غفلت عمومی واقع شده است و تمام ظرفیت به کار گرفته شده جامعه از لحاظ بینش و روش اعم از مشاوره‌های حرفه‌ای و غیر حرفه‌ای افراد خانواده و دوستان به یکدیگر، با هدف ممانعت از وقوع طلاق، نه تنها گره‌گشای مسائل متعدد و گوناگون یک خانواده نیست بلکه مشکل رشد نگران کننده آمار طلاق را نیز تنوانسته کنترل کند.

وی ادامه داد: اغلب مشکلات خانواده‌های ایرانی تربیتی و ارتباطی است که توجه و تقویت "معنویت" به معنی دینداری و "اخلاق اسلامی" با شاخص‌های اصلی رفتاری آن مانند راست گویی و پرهیز از دروغ ، امانت داری، وفاداری و تقویت روحیه کرامت،مهربانی و گذشت در اصلاح مشکلات خانواده‌ و اجتماع بسیار مؤثر و حیاتی است، اغلب مشکلات ما ناشی از غفلت از این اصول مهم است.

ارائه برخی از خدمات مشاوره‌ای با رویکرد سکولار

حجت الاسلام مرادی در پاسخ به این پرسش که چرا در تلقی عموم مردم و نخبگان، فضای روان شناسی و مشاوره در کشور سکولارماب است، عنوان کرد: این تلقی باید اصلاح شود چون عمومیت ندارد؛برداشت نادرست برخی مشاوران از آموزه‌های علمی، عملاً منجر به ارائه خدمات مشاوره با رویکرد سکولار می‌شود. مثلاً این توصیه حرفه‌ای که مشاور و درمانگر باید "بدون سوگیری" به مشاوره و روان درمانی بپردازد، در عمل منجر به حذف نگاه دینی به مسائل مراجعان می‌شود و مسائل زندگی یک مسلمان در فضایی غیر منطبق با باورها و عقاید او تحلیل و بررسی شده و توصیه‌هایی به او می‌شود که لزوماً منطبق با فرهنگ و نظام باورهای او نیست.

این صاحب نظر حوزه خانواده بیان کرد:برخی مواقع در جلسات مشاوره موضوعاتی به افراد گفته می‌شودکه به ظاهر بی طرف و بدون قضاوت است اما به صورت پنهان سوگیری ناخواسته بر فضای مشاوره حاکم می‌شود و مشاور نسبت به مسائل دینی و باورهای مراجعان مقاومت می‌کند.

حجت الاسلام مرادی تصریح کرد :حتی مطابق اصول و مبانی مشاوره در غرب مشاور به هیچ عنوان حق ندارد اعتقادات خود را به مراجعه کننده القا یا اعتقادات او را تمسخر کند اما متأسفانه کم نیستند جوانانی که مطرح می‌کنند در هنگام مراجعه به یک مشاور اعتقادات و یا عبادات مذهبی آنها مانند نماز و حجاب مورد تمسخر قرار می‌گیرد

 

 

تغییر بینش فرد نسبت به ارزش‌های دینی با ارائه برخی مشاوره‌های نادرست

 

حجت الاسلام مرادی گفت:‌ در برخی مواقع مشاوران دچار خطا می‌شوند به عنوان مثال زمانی که یک فرد به مشاور مراجعه می‌کند و از عذاب وجدان خود بر اثر ارتکاب یک گناه صحبت می‌کند شایسته است مشاور ضمن بررسی زمینه‌های بروز این رفتار و مداخله درمانی با فرد در مورد توبه و بازسازی رابطه‌اش باخدا و توبه‌پذیر بودن او صحبت کند و اگر تسلط کافی به این موضوع ساده و آسان ندارد مراجعه کننده را به یک روحانی ارجاع دهد. اما روشی که اغلب مردم با آن روبه رو می‌شوند این است که یک مشاور بینش فرد را نسبت به ارزش‌ها تغییر می‌دهد و یا تلاش می‌کند با تغییر زاویه نگاه فرد و ایجاد تردید در گناه بودن عمل گناه او فشارهای روانی فرد را کم کند. این کار طبق آموزه‌های علمی یک روش نادرست و یک خطای درمانی محسوب می‌شود و مشکل مراجعه کننده را حل نمی‌کند.

حجت الاسلام شهاب مرادی

 

نه هر که آینه دارد سکندری داند؛ در انتخاب مشاور بیشتر دقت کنید

حجت الاسلام مرادی با بیان اینکه برخی از مشاوران اعتقادات افراد را زیر سؤال می‌برند، عنوان کرد: مطالبی که در برخی از جلسات مشاوره به افراد ارائه می‌شود در تضاد با آموزه‌های دینی فرد بوده و انطباقی با جهان بینی اسلامی ندارد و عملاً حقوق مراجعه کننده نادیده گرفته می‌شود.

وی تصریح کرد: حتی مطابق اصول و مبانی مشاوره در غرب مشاور به هیچ عنوان حق ندارد اعتقادات خود را به مراجعه کننده القا یا اعتقادات او را تمسخر کند اما متأسفانه کم نیستند جوانانی که مطرح می‌کنند در هنگام مراجعه به یک مشاور اعتقادات و یا عبادات مذهبی آنها مانند نماز و حجاب مورد تمسخر قرار می‌گیرد.

این صاحب نظر حوزه خانواده عنوان کرد: در موارد متعدد شنیده می‌شود یک درمان‌گر به مراجعان جوان توصیه‌هایی عملی مغایر با تعالیم اسلام می‌کند به عنوان مثال به جوانان دوستی با جنس مخالف وادامه رابطه نامشروع را توصیه می‌کنند این موارد نه تنها مغایر شرع مقدس است و مطابقتی با فرهنگ ایرانی ندارد بلکه بر اساس مبانی روان شناسی هم یک خطای فاحش محسوب می‌شود.

وی با بیان اینکه این خطاها هرچند شایع هستند اما عمومیت ندارند؛ افزود: مشاوره یک خدمت مقدس است و کم نیستند مشاوران متدین خرمندی که در کشور به ارائه خدمات مشاوره‌ای و درمانی مشغول هستند و اگر خانواده‌ها در انتخاب مشاور و روان شناس به شاخص‌های علمی،تدین و خردمندی مشاور دقت کنند از مشاوره بیشترین استفاده را خواهند برد.م:تبیان






تاریخ : یکشنبه 90/10/18 | 7:34 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

حضرت آیت الله خامنه ای

 

خلاصه بیانات رهبری در سومین نشست اندیشه‌هاى راهبردى‌ با موضوع "زن و خانواده"

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌

اللّهمّ سدّد السنتنا بالصّواب و الحکمة

 در این جلسات، غرض این نیست که ما از صفر تا صدِ یک موضوع را بررسى کنیم - که عملى هم نیست - غرض، باز شدن راه مواجهه‌ى با مسائلى است که براى یک کشور و براى آینده مطرح است. میخواهیم بخصوص از جهات نظرى گشایشى بشود، راهى باز شود، تا نخبگان کشور، مغزهاى فعال کشور و مجربان در هر رشته‌اى بتوانند سهمى بر عهده بگیرند براى انعقاد یک فکر صحیح، که قاعده‌ى اجرا و عمل و برنامه‌ریزى خواهد شد؛ قصد این است. هم در عرصه‌ى نظرى، ما نقاط ضعفى داریم، نقاط قوّتى داریم؛ هم در عرصه‌هاى کاربردى، نقاط ضعفى داریم، نقاط قوّتى داریم؛ اینها در این جلسات شناخته میشود. با بحثى که صاحب‌نظران و مجربان هر رشته‌اى با تکیه‌ى بر معلومات و دستاوردهاى علمى خود میکنند، ما میتوانیم نقاط قوّت خودمان را تشخیص بدهیم و نقاط ضعف خودمان را هم تشخیص بدهیم و درصدد علاج بربیائیم. بخواهیم آن نقاط رخنه‌پذیر یا نقاط سست را ترمیم کنیم، اصلاح کنیم و ضعفها را برطرف کنیم.

 باید بدانیم در حوزه‌ى نظریه‌پردازى، کجا جلوئیم، کجا عقبیم. یک جاهائى واقعاً ما جلو هستیم، در یک مواردى هم واقعاً عقبیم. در همین زمینه‌ى مسئله‌ى زن، این همه منابع و تعالیم اسلامى در دسترس ماست: آیات کریمه‌ى قرآن؛ چه آیاتى که مستقیماً به این مسئله ارتباط پیدا میکند، و چه آیاتى که با کلیت خود، با عموم و اطلاقِ خود شامل این مورد میشود، در اختیار ماست؛ اینها را باید تئوریزه کنیم؛ به شکل نظریه‌ها و مجموعه‌هاى قابل تشعب، قابل استفاده و قابل استنتاج دربیاوریم و در اختیار همه بگذاریم؛ هم در اختیار خودمان براى برنامه‌ریزى، هم در اختیار مخالفین، هم در اختیار استفسارکنندگان؛ که اشاره کردند و درست است. امروز در دنیا استفسارکنندگان و سؤال کنندگان از نظرات جمهورى اسلامى - که تجربه‌ى سى ساله‌اى را با خود دارد - زیاد شده‌اند. البته شماها هم قاعدتاً اطلاع دارید، ما هم از کلانش اطلاع داریم؛ زیاد مراجعه میکنند، زیاد میپرسند، در موضوعات مختلف زیاد میخواهند بدانند، که در جمهورى اسلامى چه چیزى وجود دارد. خب، اینها را باید براى آنها فراهم کرد.

  مسئله‌ى زن و خانواده براى کشور، جزو مسائل درجه‌ى یک است.  هیچ لزومى ندارد که ما بیش از آنچه شما گفتید و خیلى وسیع و خوب بیان کردید، چیزى بگوئیم. خود این بیانات نشان داد که مسئله بسیار مهم است. اولاً نقش و سهم بانوان در نظام، یک نقش فوق‌العاده و ممتاز است؛ همچنان که در اصل انقلاب، نقش بانوان ممتاز بود.  آن کسانى که سابقه دارند، میدانند که زنان، هم در دوران مبارزه نقش داشتند، هم به خصوص در همان دوران انقلاب - یعنى آن یک سال و نیمى که حرکت انقلابىِ عمومى شروع شد - نقش داشتند. زنان یک نقش مؤثر و بى‌جایگزین داشتند؛ که اگر نبودند زنان توى این اجتماعات، بلاشک این اجتماعات عظیم و این تظاهرات عظیم، آن اثر را نمیبخشید؛ علاوه بر اینکه در بعضى جاها مثل مشهد ما، اصلاً شروع این تظاهرات، از زنان شد. یعنى اولین حرکت عمومىِ مردمى، یک حرکت زنانه بود. البته مورد تعرض پلیس هم قرار گرفتند. بعد از آن بود که حرکتهاى مردانه راه افتاد. هم در مبارزات اینجور بود، هم در ایفاى نقش در تشکیل نظام، هم در دوران بسرعت پدید آمده‌ى بعد از تشکیل نظام؛ یعنى دوران جنگ، دوران محنت، دوران امتحان سخت؛ «حتّى اذا ضاقت علیهم الأرض بما رحبت».(1) اوضاع و احوال در دوران جنگ سخت شد.  نگاه کلان به جنگ، یک نگاه کاملاً محنت‌بار بود. خب، آن گردانى که جلو با شوق و ذوق دارد میجنگد، او که نمیداند توى قرارگاه اصلى نسبت به مجموعه‌ى جبهه چه حالتى وجود دارد، چه ضعفهائى هست، چه نگرانى‌ها و دغدغه‌هاى جدى‌اى هست؛ و پشت سر قرارگاه اصلى، در سطح کلان، در کشور، چه کمبودهائى، چه دلهره‌هائى وجود دارد. دوران سختى بود. در این دوران سخت، نقش زنان، یک نقش فوق‌العاده بود؛ نقش مادران شهدا، نقش همسران شهدا، نقش زنان مباشر در میدان جنگ، در کارهاى پشتیبانى و بعضاً بندرت در کارهاى عملیاتى و نظامى - که من بخش کارهاى پشتیبانى‌اش را خودم از نزدیک در اهواز دیدم - یک نقش فوق‌العاده بود. زنها حتّى در بخشهاى نظامى هم فعال بودند؛ همین نوشته‌ى خانم حسینى - دا - این را نشان میدهد. اینها یک مجموعه‌ى کارى است که واقعاً با هیچ معیارى، با هیچ ترازوئى قابل اندازه‌گیرى نیست. مادر، مادر شهید، مادر دو شهید، مادر سه شهید، مادر چهار شهید؛ شوخى نیست؛ اینها به زبان آسان مى‌آید. بچه‌ى انسان سرما میخورد، دو تا سرفه میکند، چقدر نگران میشویم؟ یک بچه‌ى انسان برود کشته بشود، دومى برود کشته بشود، سومى برود کشته بشود؛ شوخى است؟ و این مادر با همان احساسات مادرانه‌ى سالم و جوشان و پرفوران، آنچنان نقشى ایفاء کند که صد تا مادر دیگر تشویق بشوند بچه‌هاشان را بفرستند میدان جنگ. اگر این مادرها آن وقتى که جنازه‌ى بچه‌هاشان مى‌آمد یا حتّى نمى‌آمد، آه و ناله میکردند، گله میکردند، یقه چاک میزدند، اعتراض به امام و اعتراض به جنگ میکردند، مطمئناً جنگ در همان سالهاى اول و در همان مراحل اول زمینگیر میشد. نقش مادران شهدا این است.

 همسران صبور شهدا، زنهاى جوان، شوهران جوانِ خودشان را در آغاز زندگى شیرین خانوادگىِ مورد آرزو از دست بدهند. اولاً راضى بشوند این شوهر جوان بلند شود برود جائى که ممکن است برنگردد؛ بعد هم شهادت او را تحمل کنند؛ بعد هم افتخار کنند، سرشان را بالا بگیرند. اینها آن نقشهاى بى‌بدیل است. بعد آنچه که تا امروز ادامه دارد، همسرى با جانبازان است. خانمهائى رفتند همسر جانبازان شدند. یک مرد ناقصِ معیوبِ احیاناً بداخلاقِ به خاطر وضع جسمى یا اختلالات ناشى از موج‌گرفتگى و غیره را انسان به عنوان یک متعهد و یک مسئول، داوطلبانه و بدون هیچ اجبارى برود پذیرائى‌اش را به عهده بگیرد، خیلى فداکارى کرده است. یک وقت شما میگوئید من مى‌آیم روزى دو ساعت از شما پذیرائى میکنم. خب، هر روزى که شما میروید، او از شما تشکر میکند. یک وقت هست که نخیر، شما خودتان را به عنوان همسر او توى خانه‌ى او میگذارید؛ شدید بدهکار! یعنى طبیعت کار این است که باید شما این کار را بکنید. اینها این فداکارى را کردند. اصلاً نمیشود نقش زنان را محاسبه کرد.

 و من اقرار کنم، اعتراف کنم؛ اول کسى که این نقش را فهمید، امام بزرگوار ما بود - مثل خیلى چیزهاى دیگرى که اول او فهمید، در حالى که هیچکدام از ماها نمیفهمیدیم - همچنان که امام نقش مردم را فهمید.  امام در زمینه‌ى زن هم همین جور بود. امام نقش زنان را فهمید؛ والّا بودند بزرگانى از علما که ما با اینها بگومگو داشتیم، که اصلاً زنها در تظاهرات شرکت بکنند یا نکنند! آنها میگفتند زنها در تظاهرات شرکت نکنند. آن حصار محکمى که انسان به او تکیه میداد، خاطرجمع میشد، تا بتواند در مقابل اینجور نظراتى که از مراکز مهمى هم ارائه میشد، بایستد، حصار رأى امام و فکر امام و عزم امام بود. رحمت خداى متعال تا ابدالآبدین بر این مرد بزرگ باد.

 به هر حال نقش زنان، یک نقش بى‌بدیلى است. پس خود این نقش، اقتضاء میکند؛ چون آینده دارد. تازه از عمر انقلاب، سى و دو سال گذشته. سى دو سال براى یک انسان هم عمر جوانى است، چه برسد براى یک تاریخ. این نظام الهى باید صدها سال عمر کند. ما هنوز در اول جوانى‌اش هستیم. آینده احتیاج دارد به این حضور زنانه در مجموعه‌ى حضور ملى. پس بایستى ما راجع به مسئله‌ى زن و حفظ این ظرفیت که در جامعه‌ى ما وجود دارد، تلاش کنیم. این دلیل اول است براى اینکه باید به مسئله‌ى زن بپردازیم. دلیل دوم، مسئله‌ى خانواده است. 

 بنابراین مسئله‌ى خانواده، مسئله‌ى بسیار مهمى است؛ پایه‌ى اصلى در جامعه است، سلول اصلى در جامعه است. نه اینکه اگر این سلول سالم شد، سلامت به دیگرها سرایت میکند؛ یا اگر ناسالم شد، عدم سلامت به دیگرها سرایت میکند؛ بلکه به این معناست که اگر سالم شد، یعنى بدن سالم است. بدن که غیر از سلولها چیز دیگرى نیست. هر جهازى، مجموعه‌ى سلولهاست. اگر ما توانستیم سلولها را سالم کنیم، پس سلامت آن جهاز را داریم. مسئله اینقدر اهمیت دارد.

 جامعه‌ى اسلامى، بدون بهره‌مندى کشور از نهاد خانواده‌ى سالم، سرزنده و بانشاط، اصلاً امکان ندارد پیشرفت کند. بالخصوص در زمینه‌هاى فرهنگى و البته در زمینه‌هاى غیر فرهنگى، بدون خانواده‌هاى خوب، امکان پیشرفت نیست. پس خانواده لازم است. حالا نقض نشود که شما میگوئید در غرب خانواده نیست، پیشرفت هم هست. آنچه که امروز در ویرانى بنیاد خانواده در غرب روزبه‌روز بیشتر دارد نمودارهایش ظاهر میشود، اینها اثرش را خواهد بخشید؛ هیچ عجله‌اى نباید داشت. حوادث جهانى و حوادث تاریخى اینجور نیست که زودبازده و زوداثر باشد؛ اینها بتدریج اثر خواهد گذاشت؛ کمااینکه تا حالا هم اثر گذاشته. آن روزى که غرب به این پیشرفتها دست پیدا کرد، در آنجا هنوز خانواده سر جاى خودش بود؛ حتّى مسئله‌ى جنسیت با همان رعایتهاى اخلاقىِ جنسى - البته نه به شکل اسلامى، بلکه به شکل خاص خودش - وجود داشت. اگر کسى با معارف غربى آشنا باشد، هم در اروپا و هم بعداً در آمریکا این را مى‌بیند و مشاهده میکند. این مسئله‌ى رعایتهاى اخلاقىِ دو جنس نسبت به یکدیگر، مسئله‌ى حیا، پرهیز از تهمت، اینها چیزهائى بود که آن روز وجود داشت. این بى‌بندوبارى‌ها و اباحیگرى‌ها بتدریج در آنجا به وجود آمده. آن روز یک زمینه‌هائى فراهم شد و به اینجا رسید. وضع امروز هم فرداى بسیار تلخ و سختى را براى آنها رقم میزند. این هم جهت دوم.

 جهت سوم هم این است که در این سى و دو سال، مسئله‌ى زن از نظر جبهه‌ى دشمنان ما، در یکى از بالانشینهاى جدول اعتراضها به ماست. از اول انقلاب روى مسئله‌ى زن تکیه کردند، به ما اعتراض کردند، در ردیف تروریسم و در ردیف نقض حقوق بشر قلمداد کردند. هنوز هیچ خبرى هم نبود. معلوم هم نبود که جامعه‌ى اسلامى با جنس زن چه کار خواهد کرد. آنها شروع کردند که: اسلام علیه زن است، اسلام چنین است. البته این مسئله تا امروز هم ادامه دارد. خب، ما در این زمینه بایستى مواجهه کنیم، مقابله کنیم. افکار عمومى جهان را نمیشود دست‌کم گرفت. همه که مغرض نیستند، همه که خباثت ندارند؛ خباثت مال یک عده‌ى خاص است، مال سیاستگران و سیاست‌سازان و برنامه‌ریزان و اینهاست؛ ما نباید اجازه بدهیم که عامه‌ى مردم دچار این اغواى بزرگ قرار بگیرند؛ لذا باید وارد شویم.

 البته این را هم بگوئیم؛ غرب رندانه از زیر بار طرح مسئله‌ى خانواده در میرود. توى همه‌ى بحثهائى که اینها میکنند، بحث زن هست، اما اصلاً بحث خانواده نیست. خانواده، نقطه‌ى ضعف غرب است. مسئله‌ى زن را مطرح میکنند، اما اصلاً اسم خانواده را نمى‌آورند؛ با اینکه زن از خانواده جدا نیست. بنابراین رسیدن به این مسئله، لازم است.

 خب، این جلسه هم که خیلى خوب بود. آنچه که ما در این جلسه فهمیدیم، علاوه بر استفاده‌اى که از محتواى مطالب دوستان کردیم، مهم این بود که فهمیدیم در حوزه‌ى زن و خانواده، از لحاظ علمى  -  کارشناسى، کارهاى برزمین‌مانده الى ماشاءالله داریم. اینقدر کار بر زمین مانده داریم که بعضى از همین پیشنهادهائى که دوستان کردند - که مرکزِ چنینى تشکیل شود، مرکزِ چنانى تشکیل شود - همه‌اش درست است؛ باید واقعاً بشود. البته ما قبلاً با دوستانى که در دفتر هستند، آقاى‌واعظزاده و دیگران، درباره‌ى ادامه‌ى کار این نشست در مورد مسئله‌ى زن و خانواده صحبت کردیم؛ کارهائى در ذهن دارند. هم در زمینه‌ى مسائل نظریه‌پردازى کارهاى مهمى ان‌شاءالله انجام خواهد گرفت، هم در زمینه‌ى گفتمان‌سازى، و هم در زمینه‌ى نزدیک کردن این گفتمان به اجرا؛ که البته اگر به صورت گفتمان در آمد، اجراى آن دیگر کار دشوارى نیست. یعنى همان اشکالاتى که به مجلس و شوراى نگهبان و دولت و غیره دارند، همه‌ى آنها برطرف میشود. گفتمان یک جامعه مثل هواست، همه تنفسش میکنند؛ چه بدانند، چه ندانند؛ چه بخواهند، چه نخواهند. باید این گفتمان‌سازى انجام بگیرد؛ که البته نقش رسانه‌ها و بالخصوص نقش روحانیون و نقش بزرگان و اساتید دانشگاهى حتماً نقش بارز و مهمى است.

 خب، ما باید در این زمینه، خلأهاى نظرى را پر کنیم. نتیجه این خواهد شد که سرمایه‌گذارى پژوهشى در حد طاقت لازم است؛ این را ما تصدیق میکنیم. ما با مراجعه‌ى به مقاله‌هاى دوستان - که چکیده‌ى مقاله‌ها و خود مقاله‌ها را قبلاً به من دادند، من هم یک مرورى کرده‌ام - به این نتیجه میرسیم که بایستى مجموعه‌ى نظام، سرمایه‌گذارى مهمى در حد طاقت و امکانات خود در زمینه‌ى پژوهش در این مسئله بکند.

البته شوهردارى خیلى سخت است. با توقعاتشان، با انتظاراتشان، با بداخلاقى‌هاشان، با صداى کلفت شان، با قد بلندترشان؛ خب، زنى بتواند با این شرائط، محیط خانه را گرم و گیرا و صمیمى و داراى سکینه و آرامش - سَکَن - قرار بدهد، خیلى هنر بزرگى است؛ این واقعاً جهاد است؛ این شعبه‌اى از همان جهاد اکبرى است که فرموده‌اند؛ جهاد با نفس است

 

 

 دوم: بررسى و نقد نظریه‌هاى رائج دنیا، بدون انفعال. این مسئله‌ى بدون انفعال، خیلى مسئله‌ى مهمى است. البته من امشب از اولین سخنران که مطالبى را بیان کردند، تا آخر، این روح را دیدم؛ دیدم نگاه، نگاه انتقادى است به وضعى که در غرب در مورد زن و بخصوص در مورد خانواده وجود دارد. البته انتقادهائى که شما به غرب کردید، بیشتر در زمینه‌ى خانواده بود؛ اما عقیده‌ى من این است که بیشترین جریمه‌ى غرب در مسئله‌ى زن و خانواده، در نگاهش به زن است؛ و این را با یک جمله و دو جمله نمیشود توصیف کرد. بزرگترین ضربه و اهانت به کرامت زن را همین سیاست غربى دارد انجام میدهد. همین فمینیستهاى افراطى هم - که خب، لایه‌هاى متعددى دارند - من حیث لایشعر دارند به زن ضربه میزنند. حالا من حیث لایشعر که میگوئیم، نگاه خوشبینانه است - یعنى اینهائى که دست‌اندرکارند، ظاهراً نمیفهمند چه کار دارند میکنند - احتمال دارد سیاستگذارانى، برنامه‌ریزانى در پشت صحنه هستند که آنها میفهمند دارند چه کار میکنند؛ کمااینکه این احتمال در همان پروتکلهاى صهیونیسم کاملاً پیش‌بینى شده. یعنى ضایع کردن جنس زن و او را مظهرى براى استفاده‌ى شهوانى مرد قراردادن، در مواد آن پروتکلها هست. حالا ممکن است کسى در اعتبار و صحت سند آن پروتکل خدشه کند، لیکن وقتى آدم دستگاه صهیونیسم و شبکه‌ى تبلیغاتى صهیونیسم را ملاحظه میکند، مى‌بیند عملاً همین کار را میکنند؛ حالا اگر هم برایشان واجب نشده، به نحو مستحب دارند انجام میدهند؛ ملتزمند این کار را بکنند، و دارند میکنند. زن را ضایع میکنند. یعنى آنچنان رسم و عرف و عادتِ لایتخلف شده که کسانى جرأت نمیکنند برخلاف آن رفتار کنند. در یک مجلس رسمى، یک مرد باید با لباس رسمى بیاید؛ پاپیون بزند، یقه‌اش بسته باشد، آستینش هم تا سر مچ باشد؛ نه اجازه دارد شلوارک بپوشد، نه اجازه دارد تى‌شرت بپوشد؛ اما یک خانم در همان جلسه‌ى رسمى، حتماً بایستى بخشهاى مهمى از بدنش عریان باشد؛ اگر پوشیده‌ى کامل بیاید، محل اشکال است؛ اگر بدون جذابیتها بیاید، محل اشکال است؛ اگر آرایش‌نکرده بیاید، محل اشکال است! این شده عرف. افتخار هم میکنند. در غرب، بخصوص در آمریکا و در شمال اروپا - کشورهاى اسکاندیناوى - مراکز مهمى وجود دارد که اصلاً بناى کارش بر عرضه‌ى جنسى زن در مقابل مرد است؛ در روزنامه‌ها و مجلات هم تبلیغ میشود، هیچ کس هم اعتراض نمیکند! این شده عرف، این شده عادت. چه ضربه‌اى براى زن از این بالاتر؟ الگو درست کردن براى زنان به این شکل - زنانِ خودشان را میگویم، و کشورهائى که دنباله‌رو آنهایند، نه زنان ما را - یکى از بزرگترین ضربه‌هائى است که دارند میزنند. بنابراین نباید در مقابل این فرهنگ غلط انفعال داشت. غرب در قضیه‌ى زن و خانواده، در یک گمراهى و ضلالت عمیقى به سر میبرد. فقط خانواده نیست؛ بلکه در مورد شخصیت زن، هویت زن، غرب در یک گمراهى عجیبى است.

 

 ما باید در این بررسى‌ها، از دارائى‌هاى علمى خودمان - که کم هم نیست - استفاده کنیم. ده‌ها نظریه و الگوى مترقى در همین زمینه‌ى زن و خانواده میشود استخراج کرد. اینها نظریه‌پردازى بشود، تئوریزه بشود، با جوانبش، با اجزایش، تدوین بشود و ارائه بشود. اینها کارهاى میان‌مدت و بلندمدتى است که حتماً بایستى انجام بگیرد. تعالیم ناب و مترقى اسلام در قرآن و حدیث باید مورد استفاده قرار بگیرد.

 بنابراین نیازى نیست که حالا بنده هم آنها را تکرار کنم. از مجموع این چیزهائى که من نوشتم، آنچه که مایلم اینجا عرض کنم، این است که فى‌الجمله نگاه اسلام به زن - به حیث جنس - یک نگاه فوق‌العاده متعالى است. به نظر من خیلى از این مشکلات مربوط به بانوان، ناشى است از مشکلات حیات جمعى خانواده، به حیثى که زن در آن محور است. ما خلأهاى قانونى و عادتى و سنتىِ عجیب و فراوانى داریم. گاهى اوقات خانم هائى با ما تماس میگیرند - یا از مجلس، یا از حوزه، یا از مراجعات گوناگون مردمى، یا از مراکز دیگر - و مشکلاتشان را میگویند؛ این مشکلات عمدتاً مربوط میشود به مشکلات داخل خانواده. اگر زن داخل خانواده امنیت روانى داشته باشد، امنیت اخلاقى داشته باشد، آسایش داشته باشد، سَکَن داشته باشد، حقیقتاً شوهر براى او لباس محسوب شود - همچنان که او لباس شوهر است - و همچنان که قرآن خواسته، مودّت و رحمت بین اینها باشد، و اگر «و لهنّ مثل الّذى علیهن»(2) در خانواده رعایت شود - این چیزهائى که اصول کلى و اساسى است - آنگاه مشکلات بیرون خانواده براى زن قابل تحمل خواهد شد؛ اصلاً بر اینها فائق مى‌آید. اگر زن در آسایشگاه خود، در سنگر اصلى خود، بتواند مشکلات خودش را کاهش بدهد، بلاشک در عرصه‌ى اجتماع هم خواهد توانست.

حضرت آیت الله خامنه ای

 

 هم در مسئله‌ى خود زن، هم در مسئله‌ى خانواده، اسلام حرفهاى جالب، برجسته و مهم دارد. اولاً نگاه اسلام به جنسیت، یک نگاه درجه‌ى دو است؛ نگاه اول و درجه‌ى یک، حیث انسانیت است؛ که در آن، جنسیت اصلاً نقشى ندارد. خطاب، انسان است. البته «یا ایّها الّذین ءامنوا» است، «یا ایّها الّذین ءامنّ» نیست؛ یعنى صیغه‌ى ءامنوا، صیغه‌ى مردانه است، نه صیغه‌ى زنانه؛ اما این به هیچ وجه به معناى این نیست که در این خطاب، مرد بر زن ترجیح دارد؛ این ناشى از عوامل دیگر است؛ آن عوامل هم براى ما روشن است. حالا نمیخواهیم وارد آن بشویم که چرا ما مثلاً در زبان فارسى جمعیت را میگوئیم مردم؛ از مرد میگیریم، نمیگوئیم زنُم؛ در انگلیسى «HUMAN»، چرا «MAN»؟ این نشانه‌ى این نیست که غلبه‌ى فرهنگ مردانه این را به وجود آورده و در لغت یک چنین تصرفى کرده؛ نه، این یک عوامل دیگرى دارد. بالاخره در داخل خانواده، مرد نماى بیرونى است، زن نماى داخلى است. بخواهید یک خرده ذوقى‌تر بگوئید، مرد پوست بادام است، زن مغز بادام است. از این قبیل تعبیرات میشود کرد. مرد ظاهرتر است، ساختمان او اینجورى است؛ خداى متعال او را براى این کار ساخته و پرداخته، زن را براى یک کار دیگرى؛ بنابراین بروز و ظهور و نمایش و نمودداشتن در مرد بیشتر است؛ به خاطر همین خصوصیات، نه به خاطر ترجیح. اما در زمینه‌ى مسائل اصلى انسان - که مربوط به انسان است - زن و مرد هیچ فرقى ندارند. خب، شما ببینید در تقرب الى‌الله، یک زنى مثل حضرت زهرا، مثل حضرت زینب، مثل حضرت مریم هستند؛ رتبه‌شان، رتبه‌هاى فوق تصور امثال ماهاست. در آیه‌ى شریفه‌ى سوره‌ى احزاب، زن و مرد هیچ فرقى با هم ندارند؛ شاید اصلاً این هم به خاطر همین است که خواستند آن تصورات جاهلى مربوط به زن را بکوبند: «انّ المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصّادقین و الصّادقات و الصّابرین و الصّابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدّقین و المتصدّقات و الصّائمین و الصّائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذّاکرین الله کثیرا و الذّاکرات». از اسلام تا ذکر، یک فاصله‌اى است. یک سلسله مدارک متدرّجى هم وجود دارد. آدم در این تعبیرات دقت کند، این را پیدا میکند. «اعدّالله لهم مغفرة و اجرا عظیما».(3) همه جا مرد، زن: مردِ خاشع، زنِ خاشں مردِ متصدق، زن متصدق؛ با هم هیچ فرقى ندارند.

 در سوره‌ى مبارکه‌ى آل‌عمران، بعد از آن «ربّنا»ها میگوید: «فاستجاب لهم ربّهم انّى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى بعضکم من بعض»(4). مرد و زن هیچ تفاوتى ندارند. حتّى یک جا براى کوبیدن همین اندیشه‌هاى جاهلى که عرض کردم، زن را از مرد بالا میکشد؛ که یک چنین حالتى را جز در مورد اشخاص، انسان در قرآن دیگر پیدا نمیکند: «ضرب الله مثلا للّذین کفروا امرأت نوح و امرأت لوط».(5) نمودار کفار، این دو تا زنند: «امرأت نوح و امرأت لوط». نه نمودار براى زنها؛ نه، براى زن و مرد. «کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما»(6) تا آخر. «و ضرب الله مثلا للّذین ءامنوا امرأت فرعون»؛ خداى متعال اینجا هم براى مؤمنین دو تا زن را اسم مى‌آورد. حالا شما ببینید از اول تاریخ تا آخر دنیا، چه تعداد مؤمن، اعم از بزرگان، صلحا، اولیاء، انبیاء آمدند و رفتند. وقتى میخواهد براى اینها یک نمودار، یک مجسمه، یک نماد معرفى کند، دو تا زن را معرفى میکند: یکى «امرأت فرعون» - اذ قالت ربّ ابن لى عندک بیتا فى الجنّة و نجّنى من فرعون  و عمله»(7) تا آخر - دوم «و مریم ابنت عمران الّتى احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا و صدّقت بکلمات ربّها».(8) اصلاً چیز عجیبى است. بنابراین جنسیت یک امر ثانوى است، یک امر عارضى است؛ در کارکردهاى زندگى معنا پیدا میکند، در سیر اصلى بشر هیچ تأثیرى ندارد و معنائى پیدا نمیکند. حتّى کارهایشان با هم متفاوت است. «جهاد المرأة حسن التّبعّل»؛(9) یعنى ثواب مجاهدت آن جوانى را که رفته توى میدان جنگ و جان خودش را کف دستش گرفته، به خاطر این کار، به این زن میدهند؛ چون این کار هم زحمتش کمتر از آن نیست. البته شوهردارى خیلى سخت است. با توقعاتشان، با انتظاراتشان، با بداخلاقى‌هاشان، با صداى کلفتشان، با قد بلندترشان؛ خب، زنى بتواند با این شرائط، محیط خانه را گرم و گیرا و صمیمى و داراى سکینه و آرامش - سَکَن - قرار بدهد، خیلى هنر بزرگى است؛ این واقعاً جهاد است؛ این شعبه‌اى از همان جهاد اکبرى است که فرموده‌اند؛ جهاد با نفس است. حالا در مورد خانواده، حرف خیلى زیاد است. مسئله‌ى همسرى، مسئله‌ى مادرى، اینها همه‌اش باید تفکیک شود. زن در خانواده یک نقش همسرى دارد؛ این نقش همسرى، فوق‌العاده است؛ ولو اصلاً مادرى‌اى وجود نداشته باشد. فرض کنید زنى است؛ یا مایل نیست به زایمان، یا به هر دلیلى امکان زایمان برایش وجود ندارد؛ اما همسر است. نقش همسرى را نباید دست‌کم گرفت. ما اگر میخواهیم این مرد در داخل جامعه یک موجود مفیدى باشد، باید این زن در داخل خانه همسر خوبى باشد؛ والّا نمیشود.

 ما در دوران مبارزه و بعد از دوران مبارزه، دوران پیروزى انقلاب، آزمایش کردیم؛ مردانى که همسران همراه داشتند، هم در مبارزه توانستند پایدار بمانند، هم بعد از انقلاب توانستند خط درست را ادامه بدهند. البته عکسش هم بود. من گاهى به این دخترها و پسرهائى که مى‌آمدند خطبه‌ى عقدشان را میخواندم - آن وقتهائى که میخواندم؛ حالا که توفیق ندارم - میگفتم خیلى از خانمها هستند که شوهرهاشان را اهل بهشت میکنند؛ خیلى خانمها هم هستند که شوهرانشان را اهل جهنم میکنند؛ دست آنهاست. البته مردها هم عیناً همین نقش را دارند. در باب خانواده، نقش مردها را هم بایستى نادیده نگرفت. بنابراین نقش همسرى، یک نقش بسیار مهمى است. بعد هم نقش مادرى است؛ که خب، اینجا مفصل بیاناتى کردند و خیلى بحث زیاد است.

 از جمله‌ى مسائلى که مطرح میشود، مسئله‌ى اشتغال بانوان است. اشتغال بانوان از جمله‌ى چیزهائى است که ما با آن موافقیم. بنده با انواع مشارکتهاى اجتماعى موافقم؛ حالا چه از نوع اشتغال اقتصادى باشد، چه از نوع اشتغالات سیاسى و اجتماعى و فعالیتهاى خیرخواهانه و از این قبیل باشد؛ اینها هم خوب است. زنها نصف جامعه‌اند و خیلى خوب است که اگر ما بتوانیم از این نیمِ جامعه در زمینه‌ى اینگونه مسائل استفاده کنیم؛ منتها دو سه تا اصل را باید ندیده نگرفت. یک اصل این است که این کار اساسى را - که کارِ خانه و خانواده و همسر و کدبانوئى و مادرى است - تحت‌الشعاع قرار ندهد. میشود هم. به نظرم میرسد مواردى داشتیم که خانمهائى اینطور عمل میکردند. البته یک قدرى به آنها سخت میگذرد؛ هم درس خواندند، هم درس دادند، هم خانه‌دارى کردند، بچه آوردند، بزرگ کردند، تربیت کردند. پس ما با آن اشتغال و مشارکتى کاملاً موافق هستیم که به این قضیه‌ى اصلى ضربه و صدمه نزند؛ چون این جایگزین ندارد. شما اگر بچه‌ى خودتان را در خانه تربیت نکردید، یا اگر بچه نیاوردید، یا اگر تارهاى فوق‌العاده ظریف عواطف او را - که از نخهاى ابریشم ظریف‌تر است - با سرانگشتان خودتان باز نکردید تا دچار عقده‌ى [عاطفی] نشود، هیچ کس دیگر نمیتواند این کار را بکند؛ نه پدرش، و نه به طریق اولى‌ دیگران؛ فقط کار مادر است. این کارها، کار مادر است؛ اما آن شغلى که شما بیرون دارید، اگر شما نکردید، ده نفر دیگر آنجا ایستاده‌اند و آن کار را انجام خواهند داد. بنابراین اولویت با این کارى است که بدیل ندارد؛ تعیّن با این است.

 آن وقت همین جا وظیفه‌اى بر دوش دولت است. باید به آن خانمهائى که حالا به هر دلیلى، به هر جهتى، با هر ضرورتى، کار تمام‌وقت یا نیمه‌وقت را قبول کرده‌اند، کمک بشود تا بتوانند به مسئله‌ى مادرى برسند، به مسئله‌ى خانه‌دارى برسند. با مرخصى‌ها، با زمان بازنشستگى، با مدت کار روزانه، به نحوى بایستى دولت کمک کند تا این خانمى که حالا به هر دلیلى آمده اینجا شاغل شده، بتواند به آن قضیه هم برسد.

 دومین مسئله، مسئله‌ى محرم و نامحرم است. مسئله‌ى محرم و نامحرم در اسلام جدى است. البته بخش عمده‌اى از این قضیه‌ى محرم و نامحرم باز برمیگردد به خانواده. یعنى چشم پاک و دل بى‌وسوسه و ریب براى هر یک از زوجین موجب میشود که محیط خانواده از طرف او تقویت و گرم شود؛ مثل یک کانون گرمابخشى، محیط را گرم میکند. اگر آن طرف مقابل هم همین چشم پاک و دل خالى از وسوسه را داشت، طبعاً این دوجانبه خواهد شد و محیط میشود محیط کانون خانوادگىِ گرم و بامحبت. اگر چنانچه نه، چشم خائن، دست خائن، زبان دو وجه، دل بى‌محبت و بى‌اعتقاد به همسر و همسرى وجود داشت، ولو ظاهرسازى‌هائى هم باشد، محیط خانواده سرد میشود.

 در مقالات دوستان خواندم که همین بیرون رفتنها و همین اشتغالات و اینها موجب میشود که گاهى سوءظن‌هاى بیجا به وجود بیاید. لیکن فرقى نمیکند؛ بالاخره اگر سوءظن پیدا شد، چه سوءظن، مستند درستى داشته باشد، چه نداشته باشد، اثر خودش را میبخشد؛ مثل گلوله‌اى است که از این لوله بیرون مى‌آید؛ اگر توى سینه‌ى کسى خورد، میکُشد؛ چه این شخص عامد باشد، چه اشتباهاً دستش رفته باشد روى ماشه. گلوله فرقى نمیگذارد. گلوله نخواهد گفت چون کسى که من را شلیک کرد، عامد نبود، پس من سینه‌ى این طرف مقابل را ندرم؛ نه، گلوله میدرد. این سوءظن کار خودش را میکند؛ چه منشأ درستى داشته باشد، چه ناشى از وسواس و مثلاً تصورات و توهماتِ بیجا باشد.

از اول تاریخ تا آخر دنیا، چه تعداد مؤمن، اعم از بزرگان، صلحا، اولیاء، انبیاء آمدند و رفتند. وقتى میخواهد براى اینها یک نمودار، یک مجسمه، یک نماد معرفى کند، دو تا زن را معرفى میکند: یکى «امرأت فرعون» - اذ قالت ربّ ابن لى عندک بیتا فى الجنّة و نجّنى من فرعون و عمله»(7) تا آخر - دوم «و مریم ابنت عمران الّتى احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا و صدّقت بکلمات ربّها».(8)

 یک نکته هم مسئله‌ى ازدواج است. ازدواج یک تقدسى دارد از نظر ادیانى که حالا من میشناسم. من در این خصوص، تفحص زیادى نکردم. بد هم نیست که بعضى از دوستانِ آماده‌ى به کار در این زمینه تفحص کنند. غالباً مراسم ازدواج، یک مراسم مذهبى است؛ مسیحى‌ها آن را توى کلیسا انجام میدهند، یهودى‌ها آن را در کنائسشان انجام میدهند؛ مسلمانها هم اگرچه در مسجد انجام نمیدهند، اما اگر بتوانند، در مشاهد مشرفه، والّا در ایام متبرک دینى و عمدتاً به وسیله‌ى رجال دین، این را انجام میدهند. رجل دینى هم وقتى براى ازداوج نشست، مبالغى دین بیان میکند. بنابراین صبغه، کاملاً صبغه‌ى دینى است. ازدواج یک جنبه‌ى قدسى دارد؛ این جنبه‌ى قدسى را نباید از آن گرفت. گرفتن جنبه‌ى قدسى به همین کارهاى زشتى است که متأسفانه در جامعه‌ى ما رائج شده. این مهریه‌هاى سنگین به خیال اینکه میتواند پشتوانه‌ى حفظ خانواده و حفظ زوجیت باشد، تعیین میشود؛ در حالى که اینجور نیست. حداکثر این است که شوهر از دادن امتناع میکند، میبرندش زندان؛ یک سال، دو سال زندان میماند. در این اقدام، به زن چیزى نمیرسد؛ او بهره‌اى نمیبرد، جز اینکه کانون خانواده‌اش هم متلاشى میشود. اینکه در اسلام از حضرت امام حسین (علیه‌السّلام) نقل شده که فرمود ما دخترانمان و خواهرانمان و همسرانمان را جز با مهرالسّنه عقد نکردیم، به خاطر این است؛ والّا میتوانستند. اگر امام حسین میخواست مثلاً با هزار دینار هم عقد بکند، میتوانست؛ لازم نبود مثلاً با پانصد درهم - دوازده و نیم اوقیه - مقید به این کار بشود. آنها میتوانستند، اما کمش کردند. این کم کردن، با یک محاسبه است؛ این خیلى خوب است.

 یا همین تشریفات زائد ازدواج - خرجهاى زیاد، مجالس متعدد - که واقعاً انسان دلش میگیرد وقتى میشنود. اینها از آن مواردى است که گفتمان‌سازى میخواهد. خانمهاى مؤثر، آقایان مؤثر، اساتید دانشگاه، روحانیون، بخصوص صدا و سیما و رسانه‌ها باید در این زمینه‌ها کار کنند؛ این را از این حالت بیرون بیاورند.

حضرت آیت الله خامنه ای

 

 یک کلمه هم درباره‌ى نقش مردان عرض کنیم. در خانواده هى گفته میشود نقش زن. دلیلش هم واضح است؛ چون زن در خانواده عنصر محورى است. اما اینجور نیست که مرد در خانواده وظیفه و مسئولیت و نقشى نداشته باشد. مردهاى بى‌خیال، مردهاى بى‌عاطفه، مردهاى عیاش، مردهاى قدرنشناس زحمات زن خانه، اینها به محیط خانه لطمه میزنند. مرد باید قدردان باشد. جامعه باید قدردان باشد. حتماً بایستى بر روى کار زنهاى خانه‌دار ارزشگذارى ویژه بشود. بعضى میتوانستند بروند کار بگیرند، بعضى میتوانستند تحصیلات عالیه بکنند، بعضى تحصیلات عالیه هم داشتند - من دیدم زنانى را از این قبیل - گفتند ما میخواهیم این بچه را بزرگ کنیم، خوب تربیت کنیم، نرفتیم کار بگیریم. زن نرفته کار بگیرد، آن کار هم زمین نمانده؛ آن ده نفر دیگر رفتند آن کار را گرفتند. باید از اینجور زنى قدردانى شود. در بیاناتى که حضرات فرمودند، این بود که مثلاً بیمه‌هائى براى اینها در نظر گرفته شود. بله، تأمین اقتصادى‌شان، بیمه‌شان، بقیه‌ى چیزهائى که لازم است، باید در نظر گرفته شود.

 فرزندان هم نقش دارند. یکى از مهمترین بخشهاى خانواده، فرزندانند؛ نقش آنها هم احترام به والدین است. که دیگر حالا این هم داستان مفصلى است.

  خداوند متعال به همه‌ى شماها خیر بدهد. پروردگارا! رحمت و فضل و هدایت خودت را بر این جمع نازل کن. پروردگارا! آنچه گفتیم و شنیدیم و انجام دادیم و خواهیم داد، براى خودت و در راه خودت و خالصاً و مخلصاً قرار بده. پروردگارا! آن را از ما قبول بفرما. پروردگارا! توفیقات خودت را بر این جمع و بر همه‌ى ملت ایران و بخصوص بر مسئولینى که در این زمینه مسئولیتهاى زیادى دارند، نازل بفرما.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌

1) توبه: 118

2) بقره: 228

3) احزاب: 35

4) آل‌عمران: 195

5) تحریم: 10

6) تحریم: 10

7) تحریم: 11

8) تحریم: 12

9) کافى، ج 5، ص 9

م:تبیان

 






تاریخ : یکشنبه 90/10/18 | 7:32 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
 
شبیه خوانی در گناباداولین تعزیه خوانی کشوری از قتلگاه تا مدینه در باغ آسیا ی گناباد اجرا می شود.
حاج ناصر باصری مسئول هیئت تعزیه خوانی روستای باغ آسیای شهرستان گناباد در گفتگو با خبرنگار گناپا گفت؛ تعزیه خوانی از قتلگاه تا مدینه شامل اجرای تعزیه
- بازگشت حضرت شهربانو همسر امام حسین (ع) به ایران
- بازار کوفه و بردن اسرا به بارگاه ابن زیاد
- بازار شام و بردن اسرا به بارگاه ابن یزید

- شهادت حضرت رقیه(س)
- ورود کاروان اسرا به مدینه
که برای اولین بار درکشور توسط تعزیه خوانان روستای باغ آسیا اجرا خواهد شد.
وی گفت؛ اگر چه این تعزیه ها به صورت مجزا در شهرهای مختلف اجرا شده است ولی برنامه هایی که توسط تعزیه خوانان باغ آسیا اجرا خواهد شد، برای اولین بار در سطح کشور می باشد.
حاج ناصر باصری افزود؛ برای اجرا این مراسم امکانات زیادی پیش بینی شده که بعضا از خارج شهرستان در حال تهیه ان می باشیم.
وی ضمن دعوت از همشهریان جهت بهره برداری معنوی از مراسم گفت؛ این مراسم از ساعت 8 صبح تا 4 بعد ازظهر روز جمعه مورخ 23 دی سال جاری مصادف با 19 صفر اجرا خواهد شد.





تاریخ : یکشنبه 90/10/18 | 7:25 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • بی بی مارکت
  • ttp://www.bachehayeghalam.ir/sitefiles/bgh_sound_player.php">