« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَاشْکُرُواْ لِلّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ ؛ ای مؤمنان، از نعمتهای پاک و دل پسندی که به شما روزی دادهایم، بخورید و برای خدا شکر به جای آرید، اگر تنها او را پرستش میکنید». (سوره بقره، آیه 172)

جهان به منزله باغ است و پاکان و صالحان، گل و گیاه این باغ. هدف باغبان، پرورش و رشد گیاهان و بدست دادن میوه های لذیذ و مفید است، اما چه باید کرد که در کنار جوی آب، علفهای هرز، بسیار میرویند و بهرهها میبرند!
نعمتهای خداوند نیز، همچون آبی که باغبان برای رشد گلهایش در جوی جاری میسازد، برای مؤمنان است، تا از آن بهره گیرند و عمل صالح که میوه باغ الهی است، بدست دهند.
قرآن در آیاتِ بسیاری، مؤمنان را به استفاده از نعمتهای الهی سفارش میکند، امّا در کنار آن وظایف و برنامههایی را مشخص کرده است، زیرا خوردن، هدف نیست، بلکه وسیله است، پس باید کسب و مصرف آن طبق ضوابطی باشد.
لذا در یک جا میفرماید:« وکُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ ؛ بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید».
(سوره اعراف، آیه 31)
در جای دیگر:«کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا ؛ از نعمتهای پاک بخورید و کارهای شایسته انجام دهید». (سوره مؤمنون، آیه 51)
و در جای دیگر میفرماید:« فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ ؛ از گوشت قربانی بخورید و به فقیر گرفتار نیز بخورانید». (سوره حج، آیه 28) و در جای دیگر میفرماید:« کُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ ؛ از آنچه خدا به شما روزی کرده بخورید، امّا گامهای وسوسه انگیز شیطان را پیروی نکنید». (سوره انعام، آیه 142)
بنابراین گرچه قرآن در بیش از 30 مورد از آیات، فرموده:«بخورید»، اما«بخور بخور» راه نینداخته است که هرچه را میخواهید بخورید و هر کاری میخواهید بکنید، بلکه اولاً فرموده، حلال بخورید و ثانیاً فرموده، انفاق کنید و به دیگران بدهید، عمل صالح انجام دهید و به دنبال شیطان نروید.
مردم در برابر نعمتهای الهی، سه دستهاند. گروهی بعضی خوردنیهای حلال را بر خود حرام میکنند و گمان دارند که راه مبارزه با نفس و رسیدن به کمالات، محروم کردن شکم و غرایز از نیازهای طبیعی است. در مقابل، گروهی حیوان صفت، هرچه را بیابند میخورند و کاری به حلال و حرام آن ندارند، اما در این میان، تنها مؤمنان واقعیاند که نه حلالی را بر خود حرام میکنند و نه حرامی را حلال. از نعمتهای پاک و طبع پسندی که خدا آفریده، استفاده میکنند و آنچه را خدا برای آنان معین کرده، انجام میدهند.
نکات آیه :
از این آیه میآموزیم که:
1 اسلام به مسأله غذا، توجه کامل دارد و بارها در مورد خوردنیهای حلال و حرام، سفارش و هشدار داده است.( کلوا من طیبات)
2 انسان مؤمن، نباید خود و خانوادهاش را از نعمتهای الهی، محروم سازد.(یا ایها الذین آمنوا کلوا)
3 خوردنیها را نعمت خدا بدانیم، نه محصول تلاش خودمان.(رزقناکم)
4 خوردن، برای انجام وظیفه است، نه شکم چرانی و لذت جویی.(کلوا… واشکروا لِلّه)
5 شکر واقعی نعمت خدا، بندگی و تسلیم در برابر اوست.(واشکروا لِلّه ان کنتم ایاه تعبدون)م:تبیان
سفارشهای قرآن به زنان و دختران
دختران خود نما در چشمها جای دارند ولی دختران عفیف در دلها. جاذبه های ظاهری افراد خودنما در اندک زمانی از بین خواهند رفت و پایدار نمیماند . سرانجام چنین افرادی تنهایی است.
1- حجاب

« یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَی أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا » احزاب/59 ، نور/31
ای پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنین بگو روسریهای بلند خود را بر خویش فرو افکنند. این برای این که (به عفاف) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند ، بهتر است .
2- دوری از خود نمایی
« وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا .» احزاب/33
در خانه های خود بمانید و همچون زنان جاهلیت نخستین ، در میان جمعیت ظاهر نشوید و اندام و وسایل زینت خود را در معرض تماشای دیگران قرار ندهید.
3- عفت کلام
« یَا نِسَاء النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا .» احزاب/32
در گفتگوها با ناز و کرشمه و به گونه ای هوس انگیز سخن مگویید که مبادا بیماردلان به شما طمع کنند.
4- پاکدامنی
« وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا .» نور/33
آنها که زمینهی ازدواج را فراهم نمیبینند ، باید عفت پیشه کنند.

5- دوری از نگاه های هوس آلود
« وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ .» نور/31
به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را از نگاههای هوس آلود فرو گیرند.
سفارش قرآن به دوری از خودنمایی و جلوه گری
خداوند در قرآن کریم در سوره احزاب آیه 33 در این خصوص میفرمایند:
« و قَرنَ فی بُیوتِکُنَّ و لا تَبَرّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلیَّةِ الاُولی»
« در خانه های خود بمانید و همچون زنان جاهلیت نخستین، درمیان جمعیت ظاهر نشوید و اندام و وسایل زینت خود را در معرض تماشای دیگران قرار ندهید.»
خودنمایی
تمایل به خودنمایی و جلوه گری، از نیازهای طبیعی دختران و زنان است که اگر به صورت مثبت و صحیح از آن استفاده شود، میتواند محیط خانواده را گرم کند، اما اگر بی حدّ و مرز باشد، نه تنها سازنده نیست بلکه آفتی است هم بر جامعه و هم بر شخصیت خود فرد.
بعضی از جلوه های خودنمایی عبارتند از: بیرون گذاردن قسمتی از مو، آرایشهای تند، پوشیدن لباسهای جذاب و محرک، رفتارهای جلف و سبک، نازک زبانی، استفاده از عطرهای مهیج، راه رفتن به گونه ای محرک، لبخند و خنده های مستانه در برابر نامحرمان و ...
انگیزه های خودنمایی عبارتند از :
1. ایجاد مقبولیت و محبوبیت در جامعه و کسب شخصیت 2. جذب همسر مناسب 3. هوسرانی و خوش گذرانی 4. ارضای حس خود کم بینی
آثار خودنمایی
1. ذلّت : افراد خودنما و جلوه گر، گر چه در ظاهر چشمهایی را متوجه خود خواهند ساخت، اما در واقع جوانان پاکدامن هرگز برای چنین دخترانی ارزش و قیمتی قائل نبوده و تن به ازدواج نخواهند داد و به دنبال عفیفترین دختران میروند. دختران خود نما در چشمها جای دارند ولی دختران عفیف در دلها. جاذبه های ظاهری افراد خودنما در اندک زمانی از بین خواهند رفت و پایدار نمیماند . سرانجام چنین افرادی تنهایی است.
2. فساد: خودنمایی موجب چشم چرانی و کشیده شدن جوانان به پرتگاه فسادی میشود . آنان که با جلوه گری، زیبایی خود را به نمایش میگذارند، باید بدانند که بزرگترین خیانت و جنایت را به جوانان میکنند، چرا که جوانی که شرایط ازدواج برایش فراهم نیست، با دیدن چنین صحنههایی به گناه کشیده میشود و گاه برای رفع این نیاز تا مرز جنایت به پیش میرود. آیا ارضای هوس خودنمایی و جلوه گری ارزش آن را دارد که جوانان را به ورطهی گناه کشانده، خود را در معرض خطر قرار داده و جامعه را آلوده نمائیم؟
3. سرد شدن کانون گرم خانواده: خودنمایی زنان و دختران در جامعه موجب میشود که افراد ظاهر بین و چشم چران به زندگی زناشویی خود بی علاقه شوند و کم کم زمینهی جدایی و از هم پاشیدن یک خانواده و بی سرپرستی و بلا تکلیفی فرزندان آن خانواده فراهم شود. حضرت علی (علیه السلام) در این خصوص میفرمایند:« حفاظت زن از آلودگیها مفید تر است به حال او و ماندگارتر است برای زیباییاش.» م:تبیان
رقیه ی حسین علیهماالسلام

حضرت رقیه علیهاالسلام جلوه دیگری از شکوه و عظمت حماسه عاشوراست و حضور این کودک خردسال در متن نهضت سرخ حسینی، بی تردید امری مهم و قابل توجه می باشد، چنانکه هر یک از کسانی که در آن واقعه عظیم حضور داشته اند، حامل پیامی شگرف بودهاند. رقیه علیهاالسلام دلیلی آشکار بر حقانیت قیام امام حسین علیه السلام و مظلومیت عترت پاک پیامبر صلی الله علیه و آله بوده که اوج توحّش و سنگدلی سیاهکارانی که داعیه جانشینی رسول خدا را سر دادند، برای همیشه تاریخ اثبات می کند.
نوشتار حاضر سیری است در زندگانی کوتاه اما پرشکوه این بانوی خردسال.
رقیه ی حسین علیهماالسلام
پدر بزرگوار حضرت رقیّه علیهاالسلام، سالار شهیدان حضرت امام حسین بن على علیه السلام و مادر ایشان مطابق بعضى از نقلها «ام اسحاق» می باشد که زنی صاحب فضیلت و همسر امام حسن مجتبی علیه السلام بوده که طبق وصیت آن حضرت پس از شهادتشان به عقد امام حسین علیه السلام در آمدند. (1)
سن مبارک حضرت رقیه علیهاالسلام هنگام شهادت، طبق پاره اى از روایات سه سال و مطابق پاره اى دیگر چهار سال بود. برخى نیز پنج سال و هفت سال نقل کرده اند. (2)
نام رقیه علیهاالسلام
کلمه ی رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است.(3) نخستین فردی که در اسلام به این اسم، نام گذاری گردید، دختر پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله بود و پس از این نام گذاری، نام رقیه به عنوان یکی از نامهای خوب و زینت بخش اسلامی درآمد.
نام رقیه علیهاالسلام در بعضی کتب تاریخیِ مستند و مشهور همچون کتاب شریف «لهوف» سید بن طاووس(4) و «معالی السبطین» علامه حائری (5) و «مقتل الحسین» ابن ابی مخنف (6) ذکر شده است چنانکه مرحوم شیخ علی فلسفی در کتاب «حضرت رقیه علیهاالسلام» می گوید در بیش از بیست کتاب، نام ایشان را رقیه دیده است.
ولی در برخی دیگر از کتب تاریخی نامی از ایشان برده نشده است که این امر همچون دیگر پدیده های تاریخی به علل متعددی می تواند باشد، همچون کمبود امکانات نگارشی، کم توجهی به ثبت و ضبط جزئیات رویدادها، فشار حکومت بر سیره نویسان، فقر منابع تاریخی به دلیل تاخت و تازهای دشمنان، همنامی فرزندان امام حسین علیه السلام و... .
مرحوم آیة الله حاج میرزا هاشم خراسانى در کتاب ارزشمند خود می نویسد:
آن دخترى که در خرابه شام از دنیا رحلت فرموده، شاید اسم شریفش رقیّه علیهاالسلام بوده و از صبایاى خود حضرت سیدالشهدا علیه السلام بوده چون مزارى که در خرابه شام است منسوب است به این مخدّره و معروف است به مزار سیدة رقیّة. (7)

عبدالوهاب شامفی مصری مشهور به شعرانی نیز در کتاب «المنن» باب دهم نقل میکند، نزدیک مسجد جامع دمشق بقعه و مرقدی وجود دارد که به مرقد حضرت رقیه علیهاالسلام، دختر امام حسین علیه السلام معروف است و بر روی سنگی واقع در درگاه آن مرقد نوشته شده است: «این خانه، مکانی است که به ورود آل پیامبر صلی الله علیه و آله و دختر امام حسین علیه السلام، حضرت رقیه علیهاالسلام شرافت یافته است».
عروج
پس از واقعه جانسوز عاشورا، کاروان اسرا به همراه سرهای مطهر شهدا ابتدا به سوی کوفه و سپس شام حرکت کرد. پس از ورود اهل بیت امام حسین علیه السلام به شام، آنها را در خرابه ای نزدیک کاخ یزید ملعون جای دادند.
محدث خبیر، مرحوم حاج شیخ عباس قمى(ره) از کامل بهائى (8) نقل مى کند که:
زنان خاندان نبوت در حالت اسیرى حال مردانى را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده مى داشتند و هر کودکى را وعده مى دادند که پدر تو به فلان سفر رفته است و باز مى آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکى بود چهار ساله، شبى از خواب بیدار شد و گفت : پدر من حسین علیه السلام کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم . سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و از ماجرا سوال کرد. خبر بردند که ماجرا چنین است. آن لعین گفت: بروند سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند. پس آن سر مقدس را آوردند و درکنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسید این چیست؟ گفتند: سر پدر توست. آن دختر فریاد بر آورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.(9)
حجة الاسلام صدر الدین قزوینى در جلد دوم کتاب شریف ثمرات الحیوه، به سند خود آورده است:
حضرت رقیه علیهاالسلام لب خود را بر لب پدرش امام حسین علیه السلام نهاد و آن حضرت فرمود:الىّ ، الىّ ، هلّمى فأنا لک بالإنتظار (اى نور دیده بیا بیا به سوى من، که من چشم به راه تو مى باشم) و در اینجا بود که دیدند حضرت رقیه علیهاالسلام از دنیا رفت. (10)
طبق بعضى روایات، بعد از رحلت حضرت رقیه علیهاالسلام یزید دستور داد چراغ و تخته غسل را ببرند، و او را با همان پیراهن کهنه اش کفن کنند. هنگامی که زن غساله بدن حضرت رقیه علیهاالسلام را غسل میداد، ناگاه دست از غسل کشید و گفت: سرپرست این اسیران کیست؟ زینب علیهاالسلام فرمود: چه میخواهی زن غساله؟ گفت: چرا بدن این طفل کبود است؟ آیا به بیماری مبتلا بوده است؟ حضرت علیهاالسلام در پاسخ فرمود: ای زن! او بیمار نبود، این کبودیها آثار تازیانه و ضربههای دشمن است. (11)
در هنگام بازگشت اهل بیت امام حسین علیه السلام به مدینه، زنان شام ازدحام کردند و در حالیکه سیاه پوش شده بودند براى بدرقه اهل بیت علیهم السلام از خانه ها بیرون آمدند. صداى ناله و گریه آنها از هر سو شنیده مى شد و با کمال شرمندگى با اهل بیت علیهم السلام وداع نمودند. در این هنگام زینب کبرى علیهاالسلام سر از محمل بیرون آورد و خطاب به مردم شام فرمود:
«اى اهل شام! از ما در این خرابه امانتى مانده است، جان شما و جان این امانت. (او در این دیار غریب است) هرگاه کنار قبرش بروید آبى بر سر مزارش بپاشید و چراغى در کنار قبرش روشن کنید». (12)
امروز مرقد مطهر نازدانه اباعبدالله الحسین علیه السلام در شهر دمشق کشور سوریه به صورت بارگاهی عظیم و باشکوه برای زیارت دوستداران اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله قرار دارد و همه روزه هزاران نفر عاشق، آن عزیز را زیارت می کنند.
پی نوشت:
1) ابصار العین، ص 368، کشف الغمه ج 2 ص 216.
2) ستاره درخشان شام، بخش نهم، فصل اول.
3) لسان العرب، ج5، ص293.
4) اللهوف علی قتلی الطفوف ص 141 (روز عاشورا حضرت سیدالشهدا علیه السلام در آخرین وداع با اهل خیام، آنان را اینگونه مورد خطاب قرار دادند: ... یا اُم کُلثُوم وَ اَنتِ یا زَینَب وَ اَنتِ یا رُقَیّه... )
5) معالی السبطین، ج2 ص161 (کانت للحسین علیه السلام بنت صغیرة... تسمّی رقیة و کان لها ثلاث سنین)
6) مقتل الحسین، ص84 (ثم نادی یا ام کلثوم و یا زینب و یا سکینة و یا رقیة و...)
7) منتخب التواریخ، ص 299.
8) کامل بهائى، ج 2، ص 179.
9) منتهى الامال، ج 1، ص 317.
10) سخن گفتن امام حسین علیه السلام در 120 محل، ص 59.
11) الوقایع و الحوادث، ج 5، ص 81.
12) زینب فروغ تابان کوثر، ص 370 به نقل از الخصائص الزینبیه، ص 296 و ریاض القدس، ج 2، ص 237. م:تبیان
ازدواج فامیلی

با این حال می توان گفت که شبکه و روابط خویشاوندی با توجه به ویژگی های فرهنگی، اجتماعی، عرفی و شرعی خانواده های ایرانی هنوز از زمره قوی ترین و مناسب ترین عرصه های آشنایی و همسریابی است. اما این نقش و کار کرد شبکه خویشاوندی و رابطه فامیلی با آنچه در گذشته وجود داشته متفاوت است.
در گذشته نگاه به روابط فامیلی بیشتر نگاهی ارزشی و تعصب آلود و فراتر از موجودیت فرد فرد اعضای آن بوده است، ولی به تدریج همپای تحولات گسترده بیرونی و درونی در زوایای گوناگون اجتماعی، اقتصادی و عاطفی حاکم بر نهاد خانواده، کیفیت ارزش گذاری و نگرش بر آن نیز تغییر کرده است.
نسل جوان امروز، ازدواج در درون شبکه خویشاوندی را از وظایف خود نمی داند و آن را به مثابه رسم و رسوم رعایت نمی کند، بلکه از امکانی که این شبکه برای معاشرت های آزادتر و مشروع تر- که لازمه انتخاب آگاهانه همسر است- فراهم می کند، در جهت منافع فردی خود بهره می برد.
به این ترتیب است که می بینیم در این زمینه به رغم تغییر کیفی نگرش جوانان به نهاد خانواده، کماکان نقش و کار کرد ارتباطی این نهاد تداوم یافته است و کارآیی دارد. نقش دوستان خانوادگی، همسایگان و همکاران والدین یا همکاران خواهران و برادران به عنوان معرف های دو خانواده دختر و پسر طی سه نسل عموماً بیشتر شده است.
در این میان تأثیر نظر دوستان خانوادگی افراد نسل سوم در انتخاب همسر در مقایسه با گذشته و نیز در مقایسه با سایر معرف ها و حتی افراد فامیل به طور چشم گیری افزایش یافته است. سهم پدران و مادران در انتخاب همسر برای افراد نسل اول بیشتر از افراد نسل دوم و نسل سوم است نقش دیگر اعضای خانواده مثل برادر و اقوام نزدیک همچون عمو و دایی نیز در انتخاب همسر برای افراد نسل سوم کاهش یافته است.
مجموع نظرات پدر و مادر در انتخاب همسر برای فرزندان خود در نسل اول و دوم بالاترین نقش را نسبت به سایر موارد و افراد داشته است. تنها در مورد نسل سوم است که میزان تعیین کنندگی نظر خود فرد (دختر یا پسر) در انتخاب همسر در مقایسه با نظر پدر و مادر بیشتر است به این ترتیب به نظر می رسد که امروزه والدین حق انتخاب همسر برای فرزندان را به خود آنها واگذار کرده اند.
فکری برای فردا
با وجود پشوانه تمایلات سنتی در این زمینه، یکی از عوامل موثر در این کاهش تمایل را می توان اعلام نتایج پزشکی در زمینه عواقب ژنتیکی خطرناک وصلت افراد هم خون و خویشاوند داشت، زیرا با رشد سطح آگاهی و دانش عمومی در جامعه از میزان بی اعتنایی به دستاوردهای علمی در همه زمینه ها کاسته می شود.
از پیامبر خدا نقل است که فرمود: «با غریبه ازدواج کنید تا فرزند ضعیف نیاورید.» (النّهایة، ابن اثیر، ج3، ص106؛ المَجازات النّبویة، شریف رضی، ص92.)
از امام صادق(ع) نیز نقل شده است که فرمود: «با خویشان نزدیک، ازدواج نکنید؛ چرا که فرزند ضعیف، پدید می آید». (مسالک الأفهام، شهید ثانی، ج2، ص38؛ المَحجَّة البَیضاء، فیض کاشانی، ج3، ص94.)
شاید به استناد همین گونه احادیث و نیز توصیه های پیشگیرانه پزشکان و متخصّصان ژنتیک است که برخی فقیهان معاصر، ازدواج فامیلی را «مکروه» شمرده و منع کرده اند.

وقتی خانواده کوتاه نمی آید
حتی در کشور ما که ازدواج فامیلی سنتی دیرین است و بیشتر اوقات از سوی یکی از اعضای خانواده توصیه می شود، باز هم خانواده هایی هستند که با تمایل دختر یا پسرشان برای ازدواج فامیلی مخالفت می کنند و عمده دلیل شان را نیز خطرات ژنتیکی برای تولد فرزندان می دانند.
این مخالفت ها و موافقت ها محدود به ایران نیست و در تمامی نقاط جهان حامیان ازدواج خویشاوندی وجود دارند که خطرات ژنتیکی را کوچک می شمارند و مخالفانی نیز هستند که برعکس موافقان، خطرات آن را زیاد می دانند میزان موافقان و مخالفان البته در سراسر جهان متفاوت است و در نقطه ای همچون خاورمیانه تعداد موافقان زیادتر از مخالفان و در آمریکا و غرب تعداد مخالفان بیش از حامیان است.
در همین زمینه، رابین بنت- استاد دانشگاه واشنگتن- که در زمینه ازدواج فامیلی تحقیق بزرگی انجام داده است، می گوید: مخالفت زیاد با ازدواج های فامیلی موجب تبعیض شده است. او معتقد است این شکلی از تبعیض است که کسی در مورد آن صحبت نمی کند. مردم در مورد سلامتی خودشان نگران هستند اما در مورد دیگران هم نظر می دهند و می گویند که هیچ کس نباید با خویشاوند ازدواج کند.
او به مقاله ای اشاره می کند که اخیراً در روزنامه نیویورک تایمز توسط «سارا کرشاو» نوشته شده بود، در این مقاله اظهار شده است که ازدواج های فامیلی در آمریکا با ریشخند و تحقیر مواجه می شود، در حالی که بسیاری از انسان ها در دنیا در مورد ازدواج با خویشاوندانشان نظر مثبتی دارند اما بسیاری از آمریکایی ها ایده ازدواج فامیلی و بچه دار شدن را نفرت انگیز می دانند. در این مقاله از مادری با نام اسپرینگ مثال آورده شده است که دختر 29 ساله اش با پسر عموی 37 ساله اش ازدواج کرده است. او می گوید موقعی که به افراد دیگر این موضوع را گفته است، آنها شوکه شده اند و در نتیجه از بیان آن به افراد دیگر ترسیده است. آن ها در یکی از شهرک های ایالت پنسیلوانیا زندگی می کنند و او نگران است که نوه هایش به دلیل خویشاوندی والدینشان از سوی دیگران طرد و تمسخر شوند.
زوج دیگری که با یکدیگر خویشاوند بوده و ازدواج کرده اند، می گویند مادربزرگ و پدربزرگ مادری فرزندانشان هرگز با نوه هایشان دیدار نمی کنند زیرا آنها ارتباط شان را به دلیل ازدواج فامیلی دخترشان با پسرعمویش قطع کرده اند.
مهمترین عامل اجتماعی شدن در زندگی هر انسان ، تجارب دوران کودکی وی در محیط خانواده است .
فضای خانواده ، گاهی آکنده از مهر و محبت ، فداکاری و گذشت ، صمیمیت و گرمی است و در عین حال ، گاهی توام با حسادت و رشک ، دشمنی ، کینه توزی ، نفرت و خشم است .

کودکان در جریان اجتماعی شدن ، این گونه عواطف را در کنار والدین و خواهران و برادران خود تجربه می کنند . اعضای خانواده آن قدر به هم وابسته اند که هر نوع مشکل یا مسئله ی یک عضو از خانواده ، به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر زندگی سایر اعضاء تاثیر می گذارد . به همین علت ، روانشناسان گاهی در درمان یک فرد ، ترجیح می دهند همه ی اعضای خانواده را از نزدیک ملاقات کنند .
پس با توجه به دانستن اهمیت خانواده در شکل گیری شخصیت فرزندان ، این سوال را مطرح می کنیم که : چگونه خانواده بر رفتار کودک تاثیر می گذارد ؟
ولی قبل از این سوال ، باید بپرسید : " چه نوع خانواده ای؟
به زعم مشکلات یاد شده ، روانشناسان با استفاده از راهبردهای مختلف ، انواع خانواده ها را بررسی کرده و نتایج مفیدی به دست آورده اند . در این مقاله برآنیم تا به بررسی این نتایج بپردازیم :
فرزندان نیز بر خانواده تاثیر می گذارند !
روانشناسان سال هاست با ابداع روش هایی ویژه کوشیده اند تاثیر خانواده را بر چگونگی رشد شخصیت روشن کنند ، اما در مسیر این بررسی ها با مشکلات متعددی مواجه بوده اند . یکی از این مشکلات ، نادیده گرفتن تاثیری است که کودکان بر رفتار والدین دارند . اکثر محققان در گذشته تاثیر رابطه میان والدین و فرزندان را نوعی رابطه یک طرفه تلقی می کردند و تنها تاثیر رفتار والدین را برشخصیت فرزندان در نظر می گرفتند ، یعنی به اثرهایی که کودکان بر کل رفتار والدین داشتند ، توجه چندانی نمی دادند .
در چند سال اخیر پژوهشگران دریافته اند که هر کودک کم و بیش با خلق و خویی خاص متولد می شود ، و این خلق و خو ، گاهی برای سال ها تداوم دارد . مثلا برخی نوزادان ، فعالتر و هشیارترند و عملا در خواب و خوراک نظم بیشتری نشان می دهند . در حالی که در صدی از کودکان ، که روانشناسان گاهی آنان را نوزادان دشوار نامیده اند ، بی قرار و تحریک پذیرند .
با توجه به واقعیت فوق این سئوال مطرح می شود که تا چه اندازه اطفال از همان ابتدای زندگی ، بررفتار و نگرش والدین اثر می گذارند ؟
روانشناسان تاثیر متقابل والدین و اطفال بر یکدیگر را ، اصل دوسویه نامیده اند . با توجه به این اصل ، نمی توان در بررسی خانواده ، صرفا بر تاثیر رفتار والدین بر فرزندان تکیه کرد ، بلکه در هر نوع نتیجه گیری ، تاثیر کودکان بر والدین نیز حائز اهمیت است.
شیوه های متفاوت فرزندپروری
تا نیم قرن پیش ، بسیاری از والدین انتظار داشتند که فرزندان آن ها بی چون و چرا از اوامر آن ها پیروی کنند ، ولی در حال حاضر بسیاری از والدین واقع بین دیگر چنین انتظاراتی ندارند . با توجه به گسترش اطلاعات ، در مورد شیوه های فرزند پروری ، نگرش والدین نیز در بسیاری از زمینه ها دستخوش تغییر شده است .
به جمله زیر ، که در اوایل قرن بیستم توسط یک متخصص روانشناس در مجله های تربیتی نقل شده است ، توجه کنید :

« برای تربیت کودک ، شیوه معقولی وجود دارد . با بچه طوری رفتار کنید که گویی بزرگسالی کم سن و سال است . با نهایت دقت به او لباس بپوشانید و حمامش کنید. با او شیوه عینی و با استواری ملاطفت آمیزی رفتار کنید . هرگز او را در آغوش نگیرید و روی زانوی خود ننشانید . اگر ناچار شدید فقط در موقع شب خوش گفتن ، یک بار پیشانی او را ببوسید . صبح هنگام با او دست بدهید . اگر موقعیت چشمگیری در کاری دشوار از خود نشان داد ، دستی به سروگوش او بکشید . بد نیست این روش را آزمایش کنید . ظرف یک هفته درخواهید یافت که چه آسان می شود ، رفتاری کاملا جدی و در عین حال ملاطفت آمیز داشت و آن گاه از روش احساساتی و آبکی که خود قبلا دنبال می کردید ، به شدت شرمنده خواهید شد» .
همانطور که در دین ما به آن اشاره شده است در امر تربیت ابراز محبت به فرزند لازم و ضروری است و بدون ایجاد یک رابطه عمیق و عاطفی بین والدین و کودک نمی توان انتظار داشت فرزند از والدین خود حرف شنوی داشته ، و در سالهای نوجوانی دچار مشکلات بیشتری می شود .
به نظر می رسد که در قرن معاصر ، والدین نسبت به نیازهای فرزندان خود آگاهتر ، هشیارتر و احتمالا به مراتب انعطاف پذیرترند . با توجه به تغییری که در نگرش کلی والدین صرفا برای مدت خاصی اعتبار دارد و نمی توان همیشه به این یافته ها متکی بود .
انواع متعدد خانواده
امروزه با شنیدن کلمه خانواده ، صرفا ترکیب خاصی از والدین و فرزندان القاء نمی شود ، بلکه به علت افزایش طلاق ، ازدواج های مجدد ، وجود برادران و خواهران ناتنی ، وجود ناپدری و نامادری و نیز خانواده های تک والدی ، برای ما شکل های متنوعی از خانواده تداعی می شود .
افزون بر آن ، در قرن حاضر خانواده های گسترده به تدریج جای خود را به خانواده های هسته ای داده اند . ولی خانواده های هسته ای نیز خود شکل های گوناگونی دارند.
ارزش ها و سنت های متفاوت فرهنگی
ارزش ها و سنت های فرهنگی بر شیوه های فرزند پروری موثراست . در هر فرهنگ ، ارزش های غالب ، الگوهای خاصی از شیوه فرزند پروری را در بر می گیرد .
در فرهنگ ژاپن ، شخصیت آرمانی ، فردی است که به نسبت مطیع باشد و به آداب و رسوم اجتماعی احترام فراوان بگذارد . درآمریکا ، کودک آرمانی ، رقابت طلب ومستقل است . در پاره ای از قبایل سرخپوست، کودک مطلوب ، کسی است که شجاع ونترس باشد .
به هر حال والدین ارزش های موجود در فرهنگ خود را به فرزندان منتقل می کنند ، و با توجه به این واقعیت ، بحث از تاثیر والدین ، بدون توجه به عوامل فرهنگی ، از اعتبار لازم برخوردار نخواهد بود.م:تبیان
I am dreaming of white Christmas , with every christmas card i write, May your days be merry and bright, and May all your christmases be white.Happy Christmas
به یه کریسمس سفید فکر میکنم، با هر کارتی که برای کریسمس آماده میکنم، آرزو میکنم که همه ی روزهات شاد و آفتابی (روشن) باشن، و امیدوارم که همه ی کریسمس هات سفید باشن. کریسمس مبارک
.
.
.
if one night you wake up and a big fat male is trying to put you in a sack please don’t be afraid because i told santa all i want for christmas is you
اگه یه شب بیدار شدی و دیدی یه مرد چاق و گنده داره تورو توی کیسش میزاره لطفا نگران نشو. چون من به بابا نوئل گفتم تورو برای کریسمس میخوام!
.
.
.
Lets welcome the year which is fresh and new,Lets cherish each moment it beholds, Lets celebrate this blissful New year. Merry X-mas
بیا به سالی که جدید و تازست خوشامد بگیم، بیا تک تک لحظه هاشو گرامی بداریم، بیا این سال نوی پربرکت رو جشن بگیریم. کریسمس مبارک
.
.
.
Christmas is not a time nor a season, but a state of mind. To cherish peace and goodwill, to be plenteous in mercy, is to have the real spirit of Christmas
کریسمس نه یه زمانه و نه یه فصل، بلکه یک یادبوده،در واقع گرامی داشتن صلح و حسن نیت، رحیم و بخشنده بودن، باعث میشه روح واقعی کریسمس رو لمس کنیم.
.
.
.
There is no ideal Christmas; only the one Christmas you decide to make as a reflection of your values, desires, affections, traditions
هیچ کریسمسی ایدآل نخواهد بود مگر اینکه تو تصمیم بگیری اون رو به بازتابی از ارزش ها، خواسته ها، علاقه ها و قوانین خودت تبدیل کنی.
.
.
.
Joy resounds in the hearts of those who believe in the miracle of Christmas!
Wishing you all the peace, joy, and love of the season! Season’s Greetings!
لذت در قلب کسانی که به معجزه ی کریسمس اعتقاد دارند بازتاب میکند.
برای تو تمام صلح ، لذت و عشق این فصل رو آرزو میکنم . تغییر فصل رو بهت تبریک میگم
.
.
.
A silent night, a star above, a blessed gift of hope and love. A blessed Christmas to you
یه شب ساکت و آروم، یه ستاره بالای سرت، یه هدیه ی پر برکت از امید و عشق. یه کریسمس پر برکت برای تو
.
.
.
Christmas may be many things
or it may be a few.
For you, the joy
is each new toy;
for me;
it’s watching U.
کریسمس میتونه خیلی چیزا باشه
یا میتونه چیز خاصی هم نباشه!
برای تو هر اسباب بازی جدیدی میتونه لذت آور باشه
و برای من کریسمس یعنی دیدن تو!
.
.
.
Two things upon this changing earth can neither change nor end; the splendor of Christ’s humble birth, the love of friend for friend.
دو تا چیز که توی چرخش زمین نه تموم میشه و نه تغییر میکنه، یکیش شکوه تولد عیسی مسیحه و یکیش عشق دوست به دوسته!
.
.
.
Can I have your picture, so Santa Claus knows exactly what to give me. Happy Christmas.
میشه عکستو بدی بهم؟ که بابانوئل دقیقا بدونه برای کریسمس چی باید بهم هدیه بده. کریسمس مبارک
.
.
.
.
Beauty.. Freshness.. Dreams.. Truth.. Imagination.. Feeling.. Faith.. Trust.. This is begining of a new year!
.
.
.
Like birds, let us, leave behind what we don’t need to carry… GRUDGES SADNESS PAIN FEAR and REGRETS. Life is beautiful, Enjoy it. HAPPY NEW YEAR
.
.
.
HAPPY NEW YEAR Receive my simple gift of LOVE Wrapped with SINCERITY Tied with CARE & Sealed with BLESSINGS 2 Keep u HAPPY & SAFE all the life long. HAPPY NEW YEAR
.
.
.
Tom Cruise Angelina Jolie Aishwarya Rai Arnold Jennifer Lopez Amitabh Bachhan & me.. All the Stars wish u a Very Happy New Year
.
.
.
Keep the smile, leave the tear, Think of joy, forget the fear… Hold the laugh, leave the pain, Be joyous , Coz its new year!HAPPY NEW YEAR
.
.
.
Fill ur life with Happiness & Bright Cheer, Bring to u Joy and Prosperity for the whole Year, And it’s my New Year wish 4u Dear… Wish u a VERY HAPPY NEW YEAR
.
.
.
New Year begins, let us pray, that it will be a year with new Peace, New Haabundance of new friends,,God bless you through out the new Yearppiness, and
دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.
پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد، داد زد و بد و بیراه گفت، خدا سکوت کرد، جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سکوت کرد، آسمان و زمین را به هم ریخت، خدا سکوت کرد.به پر و پای فرشته و انسان پیچید، خدا سکوت کرد، کفر گفت و سجاده دور انداخت، خدا سکوت کرد، دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد، خدا سکوتش را شکست و گفت: “عزیزم، اما یک روز دیگر هم رفت، تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی، تنها یک روز دیگر باقی است، بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن.”
لا به لای هق هقش گفت: “اما با یک روز… با یک روز چه کار می توان کرد؟ …”
خدا گفت: “آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمییابد هزار سال هم به کارش نمیآید”، آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: “حالا برو و یک روز زندگی کن.”
او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش میدرخشید، اما میترسید حرکت کند، میترسید راه برود، میترسید زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد، قدری ایستاد، بعد با خودش گفت: “وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایدهای دارد؟ بگذارد این مشت زندگی را مصرف کنم..”
آن وقت شروع به دویدن کرد، زندگی را به سر و رویش پاشید، زندگی را نوشید و زندگی را بویید، چنان به وجد آمد که دید میتواند تا ته دنیا بدود، می تواند بال بزند، میتواند پا روی خورشید بگذارد، می تواند ….
او در آن یک روز آسمانخراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد، اما …
اما در همان یک روز دست بر پوست درختی کشید، روی چمن خوابید، کفش دوزدکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که او را نمیشناختند، سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد، او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد، لذت برد و سرشار شد و بخشید، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد.
او در همان یک روز زندگی کرد.
فردای آن روز فرشتهها در تقویم خدا نوشتند: “امروز او درگذشت، کسی که هزار سال زیست!”
زندگی انسان دارای طول، عرض و ارتفاع است؛ اغلب ما تنها به طول آن می اندیشیم، اما آنچه که بیشتر اهمیت دارد، عرض یا چگونگی آن است
امروز را از دست ندهید، آیا ضمانتی برای طلوع خورشید فردا وجود دارد!؟
لطفا این متن را برای دوستان خود ارسال نمایید، کسانی که برایتان ارزشمند هستند.
تو برایم با ارزشی